در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۵۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اسلام» ثبت شده است

اعمال شب بیست و یکم ماه رمضان

دوشنبه, ۲۵ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۴۸ ق.ظ

1️ صلوات

ختم صلوات برای آمرزش گناه و ترفیع درجات:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى سَیِّدِنَا وَ آلهِ صَلوةً یُنْجِینَا بِهَا مِنْ جَمِیعِ الأَحوَالِ وَ الاَوقاتِ وَ تَطَهَّرنَا بِهَا مِنْ جَمِیعِ السَّیِّئاتِ وَ تَرفَعُنَا بِهَا عِندَکَ أَعلَى الدَّرَجَاتِ وَ تَبْلُغَنَا بِهَا أَقصَى الغَایَاتِ مِنْ جَمِیعِ الخَیرَاتِ فِی الحَیَاتِ وَ بَعدَ المَمَاتِ

 

در این صلوات آنچه را که یک انسان کامل بخواهد از خدا طلب کند، جمع است.

عددش را ۷۰ مرتبه و همچنین ۱۰۰ مرتبه گفته‌اند و برای کسانی که خیلی نیازمند هستند عدد ۱۰۰۰ مرتبه را گفته‌اند که خدا با این عدد قضای مقدر شده را برمی‌گرداند. (ان‌شاءالله)

 

2️ استغفار

امشب شب استغفار و توبه است.

برنامه استغفار برای یک سال:

  • بعد از نماز صبح: ۷۰ مرتبه «استغفرالله»
  • بعد از نماز ظهر، عصر، مغرب و عشا ۳ مرتبه بگویید:

«أَستَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا إِلهَ إِلاّ هُو الحَىُّ القَیُّوم ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»

که باعث می‌شود گناهانی که در طول روز ناخواسته از انسان سَر می‌زند؛ خداوند بر انسان ببخشد.

  • در طول شبانه روز یک بار و تا ۷۰ مرتبه هم وارد است:

«أَستَغْفِرُ اللّهَ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الحَىُّ القَیُّوم اَلرَّحْمنُ الرَّحیمُ، بَدیعُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ، ذُوالجَلالِ وَ الْإِکْرامِ وَ أَسأَلُهُ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَن یَتُوب عَلَیَّ»

رسول اکرم (ص) فرمودند: این برای آمرزش گناهان کبیره است که ندانسته انجام دادید. اگر کسی در روز چهل گناه کبیره کند این استغفار قادر است آن گناهان را بیامرزد.

 

3️ صدقه

کسی که می‌خواهد هشت درب بهشت را به روی خود باز کند باید چهار خصلت را در خودش نهادینه کند:
۱- حسن خلق
۲- سخاوتمندی
۳- اذیت نکردن مردم
۴- صدقه دادن.

 

4️ نماز

امشب شب نماز است. امشب هشت رکعت نماز واردشده است؛ ۴ تا ۲ رکعت قربة‌الی‌الله به هر سوره که می‌خواهید (می‌توانید در یک رکعت سوره حشر را بخوانید.)

درباره‌ی این نماز پیامبر (ص) فرمودند: پاک‌کنی است که به عدد رمل صحراها و کف دریاها بدی داشته باشی می‌بخشد و حاجت داشته باشی می‌دهد.

 

5️ دعا

از جمله دعاهای شب‌های دهه‌ی آخر ماه رمضان، این دعاست که شیخ کلینی در کتاب کافی از امام صادق علیه‌السّلام روایت کرده‌است که در دهه‌ی آخر ماه رمضان در هر شب بخوان:

«أَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِکَ الکَرِیمِ أَنْ یَنقَضِیَ عَنِّی شَهْرُ رَمَضَانَ أَوْ یَطْلُعَ الْفجْرُ مِنْ لَیلَتِی هَذِهِ وَ بَقِیَ لَکَ عِندِی تَبِعَةٌ اَوْ ذَنْبٌ تُعَذِّبُنِی عَلَیْه یَومَ اَلقاکَ»

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۰۱ ، ۱۰:۴۸
خادمه الزهراء

کلمات نورانی قرآن

پنجشنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۱، ۰۸:۵۰ ق.ظ

بسم اللّه الرحمن الرحیم

امام علی (ع) فرمودند: قرآن بهترین ذکری است که سینه‌ها به آن گشاده و قلبها نورانی می‌شود.

 

 

حکایتی جالب از سید قطب:

سید قطب مفسر معروف مصری می‌گوید: ما شش نفر مسلمان بودیم که با یک کشتی مصری، اقیانوس اطلس را به سوی نیویورک می‌پیمودیم. مسافران کشتی ۱۲۰ مرد و زن بودند و کسی در میان مسافران جز ما مسلمان نبود.

روز جمعه به این فکر افتادیم که نماز را در قلب اقیانوس و بر روی کشتی به‌جا آوریم. علاوه بر اقامه‌ی یک فریضه‌ی مذهبی، مایل بودیم یک حماسه‌ی اسلامی در مقابل یک مبلّغ مسیحی که در داخل کشتی نیز دست از برنامه‌های تبلیغاتی خود بر نمی‌داشت؛ بیافرینیم، به‌خصوص که او حتی مایل بود ما را هم به مسیحیت بکشاند.

من به خواندن خطبه‌ی نماز جمعه و امامت پرداختم و جالب اینکه مسافران غیر مسلمان، اطراف ما حلقه زده بودند و با دقت و مراقبت تمام، این فریضه‌ی اسلامی را نگاه می‌کردند.

پس از پایان نماز، گروه زیادی از آنها نزد ما آمدند و این موفقیت را به ما تبریک گفتند. در میان آنها خانمی بود که بعد فهمیدیم یک مسیحی از کشور یوگسلاوی است و از جهنم کمونیست فرار کرده است. او فوق العاده تحت تأثیر نماز ما قرار گرفته بود به حدی که گریه می‌کرد و با حالت خاصی با ما سخن می‌گفت. او پرسید روحانی شما به چه زبانی با شما سخن می‌گفت؟ ما به او فهماندیم که این یک برنامه‌ی دینی است، یک نماز است که هر مسلمان با ایمان می‌تواند انجام دهد و به زبان عربی خوانده می‌شود و ما هم به عربی سخن می‌گوییم.

او گفت: من اگر چه یک کلمه از مطالب شما را نفهمیدم اما به خوبی فهمیدم که در میان سخنان شما جمله‌هایی وجود داشت که از بقیه جدا بود! آهنگ فوق العاده مؤثر و عمیقی داشت آنچنان‌که لرزه به اندام من می‌انداخت؛ و فکر می‌کنم امام شما هنگامی‌که این جمله‌ها را ادا می‌کرد مملوّ از روح القدس شده بود.

ما کمی فکر کردیم و متوجه شدیم این جمله‌ها آیاتی از قرآن بودند که من در خلال خطبه در نماز می‌خواندم و این موضوع چنان ما را تکان داد و متوجه این نکته ساخت که آهنگ مخصوص قرآن، آنگونه مؤثر است که حتی یک فردی را که یک کلمه از مفهوم آن را نمی‌فهمد تحت تأثیر شدید خود قرار می‌دهد.

قرآن بخوانیم و هرچه بیشتر با قرآن انس بگیریم.

جهت فرج حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف صلوات.

 

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 11ر3ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۰۱ ، ۰۸:۵۰
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه عمل

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۳۶ ب.ظ

شاید بتوان گفت یکی از چیزهایی که خداوند در کتاب‌های آسمانی به پیامبران و پیروان آنها سفارش فراوان نموده‌است، عمل درست در تمام امور زندگی و در تمام طول عمر می‌باشد. اگر چه هیچ کس حتی سالکانِ کویش هم نمی‌توانند ادعا کنند آن‌طور که او خواسته‌است، از عهده‌ی عمل بر آمده‌اند.

 

 

امام سجاد علیه‌السلام در فرازی از دعای ابوحمزه عرضه می‌دارد: سپاس تو را که مرا از آلایش شرک زدوده‌ای و سپاس و ستایش تو را سزاوار است که زبانم را برای سپاس و ستایش خود گشوده‌ای. آیا با این زبان الکن و نارسای خود، تو را ستایش گویم؟! و یا با نهایت سعی و تلاش در عملم تو را راضی و خشنود سازم؟! چه لیاقتی دارد زبان من که از عهده‌ی شُکر تو بیرون آید؟! و کردار و عمل من در تقابل نعمت‌ها و احسان تو چه ارزشی دارد؟!

 

آری، به راستی اگر تمام حسنات و عبادت‌های ما را جمع کنند در مقابل کوچک‌ترین نعمت تو، هیچ ارزشی ندارد. اما می‌دانیم تو کریمی و رحیمی و ما فقط به کرم تو امیدواریم نه به کردار خود.

اسلام، دین عمل است و مسلمان نیست آنکه گفتار و کردارش هماهنگ نباشد. در واقع هر قدر گفتار انسان با عملش فاصله داشته باشد، همان مقدار از حقیقتِ ایمان دور است زیرا ایمان هرکس در عملِ او تجلی می‌کند و هر کس به گفتار خود عمل نکند، در واقع دشمن خداست.

خداوند در سوره‌ی صف می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چرا سخنی می‌گویید که عمل نمی‌کنید؟

این گناه بزرگی در پیش خداوند سبحان است و موجب خشم خداوند سبحان می‌شود که چیزی را بگویید که عمل نمی‌کنید.

 

و اما نکاتی در مورد عمل:

1- عمل، مقیاس ارزش انسان است.

ارزش و کرامت انسان به قدرِ عمل اوست. خداوند در قرآن فرموده است: برای هر یک از آنان، درجات و مراتبی بر طبق اعمال خودشان وجود دارد؛ و پروردگارت هیچگاه از اعمال آنان غافل نیست.

2- انسان در گِرو اعمال خود است.

شخصیت انسان از مجموعه‌ی عملکردهای او شکل می‌گیرد و خداوند فرموده‌است، هر انسانی در گِرو اعمال خودش می‌باشد.

مولای متقیان علی (ع) فرمودند: اعمال انسان، شخصیت و سرمایه‌ی انسان است؛ و با کسانی محشور خواهد بود که دوستشان دارد.

3- اخلاص در عمل.

خالص بودنِ عمل از آلودگی‌ها و اهدافِ غیر الهی، نقش بسزایی در ماندگاری و استحکام آن دارد.

مولای متقیان علی (ع) فرمودند: خالص گردانیدن عمل، سخت‌تر از خود عمل است؛ و پاک کردن نیت از فساد و ناخالصی برای انسان از جهادِ طولانی، دشوارتر است.

4- استمرار عمل.

مداومت و پشتکار در عمل، مشکل‌تر از اصل عمل است زیرا بسیاری از مشکلات در نیمه‌ی راه عمل، رخ می‌دهد. از این رو به استقامت در کار برای رسیدن به هدف، بسیار سفارش شده‌است. مداومت بر عمل، گرچه در ابتدا سخت است اما در تصمیم‌گیری‌های زندگی، بسیار مؤثر است زیرا پشتکار و مداومت، خود نوعی ریاضت نفس است و انسان را در حوادث روزگار ورزیده می‌کند.

مولای متقیان علی (ع) فرمودند: عمل کم و مداوم، بهتر و امیدبخش‌تر از عمل زیادی است که موجب ملالت و دل‌زدگی بشود.

5- عمل، بهترین روش تبلیغ است.

عمل، دستورات دینی است و بهترین مبلغ، آن است که اسلام را با عملش معرفی کند.

امام ششم علیه‌السلام فرمودند: مردم را به غیر زبانتان به حق و اجرای قانون‌ الهی دعوت کنید. باید مردم در رفتار شما پارسایی و تقویٰ و تلاش و کوشش و نماز و اعمال خوب را مشاهده کنند؛ که این خود، وسیله‌ی دعوت است.

6- حفظ عمل.

عمل، سرمایه‌ی انسان است و در حفظ آن باید کوشید و مراقبت لازم را انجام داد و باید دانست که حفظ عمل بسیار دشوارتر از انجام عمل است زیرا شیطانِ درونی و بیرونی دائم درصدد وسوسه‌اند تا اعمال انسان را نابود کرده و از بین ببرند.

امام باقر علیه‌السلام فرمودند: انسان گاهی برای خداوند که هیچ شریکی ندارد، صله‌ی رحم و انفاق انجام می‌دهد، پس آن عمل برایش به‌صورت مخفی نوشته می‌شود. اما آنگاه که عمل خود را به رخ می‌کشد و آشکار می‌کند، پس آن عملِ پنهان محو می‌شود و به صورت آشکار نوشته می‌شود. بارِ دیگر نزد مردم باز گو می‌کند پس محو شده و عملِ ریائی برای او ثبت می‌شود. بنابراین برای جلوگیری از حبطِ عمل حتی عملی که ممکن است یک لحظه انجام شود، عمری مراقبه لازم است تا نتیجه دهد و به بار بنشیند. خطر حبط عمل را در لقمه‌ی بعدی پی می‌گیریم انشاءالله.

و نوشته‌اند در چین، پادشاهی بود که مردمش بسیار دوستش داشتند. وقتی پادشاه به سفر رفت، هنگام بازگشت، مردم از تمام گروه‌ها و دسته‌ها مشغول تزیین شهر برای ورود پادشاه شدند. هر دسته‌ای تلاش می‌کرد بهتر از دسته‌ی دیگر، گذرگاه شاه را تزیین کند.

بازرگانان به نوعی، کشاورزان به نوعی، پیشه‌وران به نوعی، درودگران به نوعی و بنّایان به نوعی کوی و دیار خود را آذین بستند تا پادشاه هنگام عبور، ببیند و دلشاد گردد.

زندانیان شهر هم با خود گفتند: ما هم زندان را آذین ببندیم. اما چیزی نداشتند جز غل و زنجیر که به پاهایشان بسته شده بود! به‌ناچار زنجیرها را به دیوار کوبیدند و کنار دیوار ایستادند.

پادشاه وارد شد و از همه‌ی محله‌ها و کوچه‌ها عبور کرد، هیچ جایی نایستاد اما هنگامی که به زندان شهر رسید، ایستاد، پیاده شد و تک تک زندانیان را نوازش کرد، سیم و زری به آنها داد! کارگزاران پرسیدند: پادشاها! این چگونه است که شما به آن همه تزیینات عنایتی نکردید اما به زندانیان این همه توجه نمودید؟!

شاه گفت آرایش آن دیگـــران                    هـسـت چـون بــازیـچـه بــازی‌گـران

هر کسی در شیوه و در شأن خـــویش           عرضه می‌کردند خویش و آنِ خـویش

حـکـم خـود اینجا روان‌تر یـافــــتم             لاجــرم ایـنـجـا عـنـان بـرتـافـتم

آن هـمـه، در نـاز خود گُم بـوده‌اند               در غرور خـود فــرو آســـوده‌انــد

اهــل زنــدان‌اند، سـرگــردان شـده             زیر حکـم و قهر مـن، حـیران شده

منتظـر بنشسته، نی کـار و نه بـار                 تـا رونـد از چــاهِ زنـدان سـوی دار

لاجرم گلشن شد ایـن زنـدان مرا                 گه من ایشـان را و گه ایشـان مرا

کار ره بینان به فرمـان رفتن اسـت               چه به گلشن چه به زندان رفتن است

 

خالص و مخلص باشید فقط برای خدا. من الله‌التوفیق، صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 31ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۳۶
خادمه الزهراء

انتخابات و بیان حضرت استاد

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۱۲ ب.ظ

سلام و خسته نباشید به همه‌ی شما عزیزان همراه، همه‌ی شمایی که لابد در ایام اخیر با تمام توجه، امور درحالِ گذر کشور اسلامی‌مان را پیگیری می‌کردید؛ با همه‌ی دقت و اضطراب و فراز و نشیب.

من هم مانند شما شاید کمی بیشتر از شما، ایام را با نگرانی و ناراحتی سپری کردم، نه به دلیل اینکه کاندیدای مورد نظرم رأی بیاورد بلکه به دلیل حرمت شکنی‌ها! که کشور ما، کشور امام زمان(عج) و جمهوری اسلامی است باید مسائل و مردم و مردان سیاست مدارش، با کشورهای دیگر متفاوت باشند.

باید با آقای ترامپ و خانم کلینتون که می‌خواهند در تبلیغات انتخاباتی به یکدیگر ... بگویند؛ و باعث سرگرمی و خنده‌ی دیگران شوند؛ متفاوت باشند. مردمِ آنها، دو نفر را از دو حزب سیاسی می‌بینند و سخن آنها را می‌شنوند؛ نه نمایندگانِ یک مکتب و مذهب بزرگ به نام اسلام و تشیع را که مدعی است روزی جهانی خواهد شد؛ آن‌هم چند نفر از یک مکتب، یک عقیده؛ و ادعای خدمت به مردم!

به ما یاد داده‌اند که نگاه کردن به درب خانه‌ی عالم، ثواب دارد یعنی اگر دستت به عالمی نرسید، پشت درب خانه‌اش بنشین و به آن درب نگاه کن؛ و یا اگر از کوچه‌ای در محله‌ای عبور کردی، از کنار خانه‌های متعددی گذشتی، به خانه‌ای که در آن عالمی زندگی می‌کند، رسیدی؛ بایست و نگاهی کن و اجری معنوی ببر.

 

در تاکسی نشسته بودم، بحث انتخابات شد، راننده‌ی جوان گفت: من در انتخابات گذشته، میان بد و بدتر انتخاب می‌کردم اما این بار میان دزد و دزدتر باید انتخاب کنم؟! اینها که مداوم به هم گفتند: تو برده‌ای، تو خورده‌ای، تو چپاول اموال مردم کرده‌ای و ...سرم گیج رفت! چشمم تار شد! زیرا به دلیل بی‌اخلاقی‌هایی که شد، حداقل، حفظ حرمت لباس پیامبر(ص) نشد! که مولایمان فرموده: قیمتِ مرد به لباس و ظاهر او نیست؛ قیمت، زیر زبان اوست، بگذار تا دهان باز کند، ببین چه می‌گوید، او همان قدر قیمت دارد. بی‌اخلاقی آن‌هم در حد فحاشی؟! مگر نه اینکه روزی امیرالمؤمنین(ع) شنیدند، یکی از یارانش به معاویه‌بن‌ابی‌سفیان فحاشی می‌کند، حضرت او را منع کردند، او عرض کرد: مولایم! او معاویه است، حضرت فرمودند: مهم این است که تو پیرو علی هستی و پیرو علی، از دهانش اینگونه سخنان خارج نمی‌شود. وقتی مولای ما به یک نفر از پیروانش که فحاشی می‌کند، اعتراض می‌کند و ناراحتیش را ابراز می‌دارد؛ پس زمانی‌که چند نفر به یکدیگر این‌همه ناسزا می‌گویند و صدایشان به گوش عالم می‌رسد و دستاویز کافر، منافق، ضد انقلاب، لاییک و غیره می‌شود؛ آنگاه ایشان چه حالی پیدا می‌کنند؟! مگر اینکه بگوییم ایشان و فرزند برومندش حضرت مهدی(عج) نمی‌شنوند و شاهد نیستند!!!

به‌راستی، مگر نه اینکه امام ششم(ع) فرمودند: ما را تبلیغ کنید، امر ما را زنده بدارید اما نه بر زبان‌هایتان بلکه به عمل و رفتارتان.

و به دلیل بی‌توجهی به هشدارهای الهی و قرآنی و نبوی مخصوصاً به این سخن ارزشمند رسول خدا(ص) که فرمودند: «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة»؛ هر خطایی که از انسان سر زند چه از زبانش یا تفکرش یا چشم و یا گوشش، یا در کلام؛ از اعضا و جوارح ظاهری و باطنیش ریشه گرفته و دلیل همه‌ی آنها حب‌الدنیا است. وگرنه مسئولیت، باری است سنگین بر دوش؛ که آن را بر دوش مسئولان می‌گذارند. اینکه کسی با تمام قدرت و به هر قیمتی که شده، تلاش کند تا آن بار را بر دوش بکشد؛ همه‌ی اینها و خیلی چیزهای دیگر، جای تعجب و تفکرِ بسیار دارد.

مردم آمدند نه دوباره بلکه چند باره با تمام قدرت و توان.
مردم دیروز یک نفر را انتخاب نکردند بلکه انقلاب را، عزت را، شرافت را، ادامه‌ی خون شهدا را، مذهب را، وفای به عهد را انتخاب کردند؛ مردم به اینها رأی دادند.

مردم به یک نفر رأی ندادند بلکه مردم پاسخی منفی دادند به آنانی که از ابتدای انقلاب و تا امروز، زیر سایه‌ی عافیت نشسته‌اند و دغدغه‌ی زندگی شخصی خود را بر هر چیزی ترجیح داده‌اند و تمام تلاش خود را کردند تا آب به آسیاب دشمن بریزند و روزی دوباره دریوزگان را بر مسند حکومت این کشور ببینند و جشن شادی بگیرند.

به قول رهبر بزرگوار انقلاب، مهم نیست چه کسی چهار سال آینده رئیس‌جمهور شود، بلکه مهم این است که مردم هستند!

مردم رأی به یک نفر ندادند، یک اسم ننوشتند بلکه در واقع در برگه‌های خود نوشتند: بزرگواری که قرار شد چهار سال سکان هدایت کشتی کشور را به دست بگیری، می‌دانم و یقین دارم آنچه در توان داری برای آبادانی و سرافرازی کشورمان به کار خواهی گرفت.

من فقط یک سؤال دارم و جواب می‌خواهم:

آیا می‌توانید در طی دوران ریاست خود، جواب دهید به دلِ آزرده‌ی آن کشاورزی که هیچ دارویی دست‌های پینه بسته‌اش را نرم نخواهد کرد؟ زمانی که با همه‌ی خستگیش، مقابل تلویزیون نشست و گوش به مناظره‌های شما آقایان داد، آنگاه با چشمان حیرت زده با خود گفت: یعنی چه؟!

یا به دلِ سوخته‌ی آن مادر شهیدی که وضو گرفت، تسبیحش را به دست گرفت و ذکرگویان مقابل تلویزیون نشست، درحالی‌که عکس یک و یا چند شهیدش را به دیوار پشت تلویزیون نصب کرده بود؛ مناظره‌های شما را شنید، با خودش گفت: واقعاً؟!

و یا اصلاً جواب دل سوخته‌ی مرا که در صف رأی بودم، مقابلم خانمی با پسر نُه ساله‌اش بود، از من پرسید: به چه کسی رأی می‌دهید؟ قبل از اینکه پاسخی دهم، پسر بچه‌ پاسخ داد: این خانم چادر پوشیده، حتماً به فلانی رأی می‌دهد!!! و من حیران از خود پرسیدم: به چه حقی ما را اینگونه دسته‌بندی کرده‌اند؟ پس کجا رفت آیه‌ی "وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا"

می‌توان بی‌خانمان‌ها را خانه‌دار کرد؛ می‌توان شکم‌ها را سیر کرد؛ می‌توان برای ازدواج جوانان فکری کرد؛ اما آیا می‌توان به این شبهه‌ها که در اذهان مردم به وجود آمده‌است؛ که شاید تا سالها باقی بماند؛ پاسخی داد؟!

ای بزرگوار! ما آمدیم ساعت‌ها ایستادیم، انتخاب کردیم؛ به پای وطن و انقلابمان ایستادیم، شما تا کجا به پای وعده‌هایتان خواهید ایستاد؟!

 

دردنوشته‌ای از استاد، به تاریخ 30ر2ر1396 که بسیار مناسب حال این روزهای ما نیز هست.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۱۲
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه راستگویی

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۳۷ ق.ظ

 

از بزرگترین نعمت‌های خداوند بزرگ، نعمت نطق و بیان است که خداوند به انسان ارزانی داشته‌است. حکما و فلاسفه، نطق را مظهر تفکر و تعقل دانسته و بدین لحاظ آن را فصل ممیز انسان می‌دانند. اساس و مبنای نطق و بیان در انسان، قوه‌ی عاقله‌ی اوست. این ارتباط و وابستگی به قدری شدید است که اندک اختلال در دستگاه قوه‌ی عاقله یعنی مغز انسان، در قوه‌ی نطق و بیان او اثر می‌گذارد. هر چه قوه‌ی تفکر منسجم‌تر باشد، قدرت بیان بهتر و کیفیت آن منظم‌تر خواهد بود.

حضرت مولای متقیان علی (ع) فرمودند: «کَلامُ الرَّجُلِ میزانُ عَقْلِهِ»؛ سخن مرد، نشان دهنده‌ی عقل اوست.

از نظر حضرت مولا علی (ع) سخن هرکس، وسیله‌ی سنجش عقل اوست. که فرمودند: سخن بگویید تا شناخته شوید چرا که انسان (عقل و شخصیت انسان) در زیر زبان خود پنهان است.

نُطق و بیان از دو جهت حائز اهمیت است:

1- قوه‌ی نطق و بیان، مبین قوه‌ی تفکر و تعقل در انسان است؛ و آنقدر دارای اهمیت است که خداوند در قرآن پس از تعلیم قرآن و آفرینش انسان، تعلیم نطق و بیان را متذکر می‌شود و می‌فرماید: «الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ». خداوند رحمان قرآن را تعلیم فرمود، انسان را آفرید و به او نطق و بیان تعلیم فرمود.

2- اینکه نطق در واقع ترجمانِ دل انسان است. آنچه را که انسان در درون خود دارد به وسیله‌ی نطق و بیان ابراز می‌دارد و موجودات دیگر قطعاً چنین قدرتی ندارند.

 

مولای ما فرمودند: «اللِّسانُ تَرجُمانُ الجَنانِ»؛ زبان، ترجمان دل است. باز فرمودند: «الألسُنُ تُتَرجِمُ عَمّا تُجِنُّهُ الضَّمائرُ»؛ زبان‌ها آنچه را که در درون انسان‌ها پوشیده‌است، بازگو می‌کنند.

اما باید دقت داشته باشیم که ارزش نطق و بیان به این نیست که چه کس سخن می‌گوید بلکه به این است که چه می‌گوید، چگونه می‌گوید و برای چه می‌گوید؟

 

خداوند در قرآن وقتی که انسان را ارزش‌گذاری می‌کند، بیشترین ارزش را بر تقویٰ می‌گذارد «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»؛ گرامی‌ترین شما نزد خداوند (دقت بفرمایید) با تقوا‌ترین شماست.

و سپس برای معرفی اهل تقویٰ، نشانه‌هایی بیان می‌کند که مردم دچار اشتباه نشوند و برای هر کسی دفتر پرهیزکاری باز نکنند!

خداوند می‌فرماید: «أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»؛ آنان کسانی هستند که راست می‌گویند و آنان متقین هستند.

و باز در جای دیگر می‌فرماید: «وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ»؛ همراه با اهل صدق و راستگویان حرکت کنید و با آنان باشید.

انسان برای اینکه به راحتی بتواند در اجتماع زندگی کند، کار و فعالیت داشته باشد، با مردم با خیال راحت معاشرت کند؛ باید بتواند به دیگران اعتماد نماید. مسلماً وقتی در درون انسان شک و تردید نسبت به فرد یا جامعه یا چیزی وجود دارد، خیال انسان در رابطه با آن راحت نیست و انسان احساس آرامش دل نمی‌کند.

یکی از راه‌های جلب اعتماد، بلکه می‌شود گفت مؤثرترین وسیله برای جلب اعتماد، راستگویی است و خطرناک‌ترین دشمن انسان، دروغ است.

مولای ما فرمودند: همیشه راستگویی را پیشه کن چرا که آن کس که در سخنان خود راستگو باشد قدر و مقامش در جامعه بالا می‌رود.

البته این فضیلت اخلاقی هم مانند دیگر فضایل اخلاقی ریشه‌هایی در اعماق جان انسان دارد که علمای اهل فن فرموده‌اند: راستگویی ریشه در چند چیز دارد از جمله:

  1. اعتماد به نفس و نداشتن عقده‌ی حقارت، انسان را به راستگویی دعوت می‌کند.
  2. شجاعت و شهامت ذاتی و اکتسابی سبب می‌شود که انسان واقعیت‌ها را بگوید.
  3. پاک بودنِ حساب و نداشتن نقطه‌ی ضعف سبب می‌شود که انسان گرایش به راستگویی پیدا کند.
  4. ایمان به خداوند سبحان و روز قیامت و برخورداری از تقوای الهی عامل اصلی صدق و راستگویی هستند.

 

از آنجایی که نطق و بیان و زبان، مهم‌ترین کلید دانش، فرهنگ، عقیده و اخلاق است و اصلاح آن، سرچشمه‌ی همه‌ی اصلاحات اخلاقی و انحراف آن سبب انواع انحرافات است؛ اصلاح زبان و بیان، اهمیت فوق العاده‌ای در بحث‌های اخلاقی به خود گرفته‌است تا آنجا که فرموده‌اند: «ایمان هیچ بنده‌ای درست نمی‌شود تا آنکه دلش درست گردد و دلش درست نمی‌شود تا آنکه زبانش درست شود.»

 

یکی از راه‌های اصلاح زبان، سکوت است.

مولای ما فرموده‌اند:

  • هرکس سخن بسیار گوید، خطایش بیشتر می‌شود،
  • و هرکس خطا و لغزشش بیشتر شود، شرم و حیایش کمتر می‌شود،
  • و هرکس حیایش کم شود، تقوایش کم می‌شود،
  • و هرکس تقوایش کم شود، دلش می‌میرد،
  • و هرکس که دلش بمیرد، داخل آتش دوزخ می‌شود.

 

و علمای اخلاق می‌گویند: میوه‌ی سکوت، نورانیت قلب است و سرازیر شدن اسراری به قلب که قبلاً نبوده‌است.

 

حکایت مدعیان دروغگو:

تنگدستی وامانده به راه، بر دختر امیری عاشق شد. همه شب زاری می‌کرد و آه می‌کشید تا خبر به دختر دادند که عاشقی چنین دل خسته داری. دختر را مهر بر وی بجنبید، گفت: بروید او را نزد من بیاورید. چاکران رفتند و عاشق بی‌زر را نزد دختر بردند. امیرزاده که دلداده را سخت نزار و درهم دید، گفت: چه می‌گویی و چه می‌خواهی؟ مرد عاشق گفت: تو را می‌خواهم و تو را می‌جویم! دختر گفت: تو که زر نداری، مرا چگونه توانی به زنی گرفت؟! عاشق‌پیشه‌ی تنگدست گفت: تو را می‌خواهم که به زر برسم! دختر از این گفته سخت برنجید و خشمگین شد، غلامان خود را بخواست و دستور داد که سر از تن عاشق به تیغ جدا کنند.

مدعیِ دروغگو، امان خواست و به گریه درآمد، دختر را رحم آمد، گفت: یا ترکِ عشق من بگو و از این شهر بیرون برو و یا می‌گویم هم‌اکنون گردنت را به تیغ بزنند. عاشق گفت: به جان، اطاعت کنم و هم‌اکنون خانه بپردازم و از شهر بیرون بروم. سخن هنوز در دهانش بود که دوان دوان از نزد دختر برفت؛ خود را به دروازه‌ی شهر رسانید و از شهر خارج شد. خبر به دختر دادند، بی‌درنگ غلامی ستَبربازو را به دنبالش فرستاد و گفت هر جا که او را دیدی سرش را از تنش بینداز! ندیمه‌ی امیرزاده که در کنار دختر نشسته بود، گفت: گناهِ این بینوا چه بود که دستور دادی جان او را فدای تو سازند و خونش را بریزند؟ دختر گفت: گناه از این بزرگتر چه می‌تواند باشد که این مرد لاف عشق می‌زد ولی دوری از یار را پذیرفت و از جانبازی پرهیز کرد. اگر این مرد در عشق راستگو بود و فرار از شهر را قبول نمی‌کرد و می‌گفت که "به رضای تو از سرِ جان برمی‌خیزم، اینک این سر من و این تیغ تو" با همه‌ی تنگدستی و بی‌زری که داشت، بر دیده جایش می‌دادم و بر تخت می‌نشاندمش و به خدمتش کمر می‌بستم و بنده‌وار در پای تختش دست به سینه می‌ایستادم. اما چون این مرد را چنین لاف‌زن و خودپرست دیدم، دستور کشتنش را دادم تا عبرت دیگران شود و دیگر کسی را یارای آن نباشد که به گزاف، لاف عشق زند!

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 27ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه عقل

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۰:۴۴ ق.ظ

 

معمولاً در مورد ارزش انسان وقتی سخن به میان می‌آید، ابتدا درباره‌ی میزان عقل و فکر او گفتگو می‌کنند. میزان و ارزش هر انسانی با عقل او سنجیده می‌شود و حتی ارزش اعضای انسان هم در فرهنگ دینی ما با عقل ارزش‌یابی می‌شود. فرموده‌اند: ارزش چشم و گوش و زبان به آن است که مقدمه‌ی تعقل باشد وگرنه حیوانات نیز چشم و گوش دارند.

یکی از دلایل بعثت انبیا را اصلاح تفکر انسان بیان کرده‌اند. فرموده‌اند: یکی از وظایف انبیا، اصلاح بینش، نگرش و تفکر انسان است.

رسول اکرم (ص) در حدیثی بسیار نورانی چنین بیان داشته‌اند: از عقل خود راهنمایی بخواهید تا شما را هدایت کند و از دستور عقل سرپیچی نکنید که سرانجام پشیمان خواهید شد.

و امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: بینش و درک واقعی، همیشه با دیده میسر نیست زیرا گاهی چشم خطا می‌کند و به صاحبش دروغ می‌گوید اما عقل در اندرز و نصیحت به صاحبش خیانت نمی‌کند و هرگز خلاف واقع نمی‌گوید.

یکی از عمده فواید عقل این است که صاحب خود را از افراط و تفریط باز می‌دارد و در همه‌ی امور، راه میانه را به او نشان می‌دهد که به فرمایش پیامبر خدا (ص): «خیرُ الاُمورِ اوسَطُها»؛ بهترین کارها، کارهای میانه و معتدل است.

حضرت علی (ع) فرمودند: نفس اماره‌ی بشر، بر اساس هوی و تمایلات ناروا، خاطراتی در خود می‌پروراند و عقل مصلحت‌اندیش، مانع اجرای آن خاطرات می‌شود و آدمی را از اِعمال تمنیات نفسانی باز می‌دارد.

متأسفانه به نسبتی که دانش آدمی زیادتر می‌شود توجه خود را به نفس خویش افزون می‌کند و برای میل به سعادت و صلاح، سعی و کوشش خود را به کار نمی‌اندازد.

حکما، عرفا و دانشمندان الهی سه عامل بزرگ را برای مهار کردن غرایز و تعدیل خواهش‌های نفسانی تعیین کرده‌اند که آن سه عامل عبارتند از: تربیت، عقل و علم و هر سه به کمک و یاری هم، غرایز بنیان‌کن انسان را تعدیل می‌کنند.

سخنی بسیار زیبا از امام علی (ع) درباره‌ی افراط و تفریط به ما رسیده است، ایشان می‌فرمایند: قلب آدمی که خلقتی بس عجیب دارد و شگفت‌آور است؛ در این کانون تمایلات عاطفی، مجموعه‌ای از خواهش‌های حکیمانه و تمایلات ضد آنها، گرد آمده است:

  • اگر امیدوار شود، تمنایِ طمع، خوارش می‌کند.
  • و اگر میل به آروز و طمع در ضمیرش جنبش کند، خواهش حرص تباهش می‌نماید.
  • اگر ناامید گردد، اندوه و غم او را می‌کُشد.
  • اگر حالت غضب بر وی دست دهد به شدت خشمگین می‌گردد.
  • اگر خشنود شود، خودداری‌های لازم را فراموش می‌کند.
  • اگر دچار خوف و هراس شود، در جستجوی راه نجات، حیرت زده و مبهوت می‌گردد.
  • اگر در امنیت و گشایش قرار گیرد، غفلت و نادانی آن را از نفس می‌رباید.
  • اگر به معصیتی دچار شود، بی‌تابی رسوایش می‌کند.
  • اگر مالی به دست آورد، توانگری به طغیانش وا می‌دارد.
  • اگر فقر و تهیدستی آزارش دهد، گرفتار بلا می‌شود.
  • اگر گرسنگی بر او فشار آورد، ناتوانی زمین‌گیرش می‌کند.
  • اگر در خوردن زیاده‌روی کند، فشار شکم ناراحتش می‌سازد.

 

پس هر کوتاهی و کُندروی در تمایلات، برای بشر زیان‌آور است و هر تندروی و افراط نیز مایه‌ی فساد و تباهی است. پس همه‌ی احساسات و غرایز بشری وقتی برایش مفید خواهند بود که تعدیل شوند و گفته شده‌است که عقل، دلیل و راهنمای انسان است به جهت تعدیل غرایز. زیرا عقل براساس محاسبه‌ی صحیح، آزادی انسان را محدود می‌کند و راه را از بی‌راه تمیز می‌دهد.

عقل قادر است غرایز آدمی را به راه خیر و صلاح هدایت نماید و خلاصه عقل، راهنمایی است که پیروی از آن مایه‌ی فلاح و رستگاری بشر است. مشکل بزرگی که بر سر راه عقل وجود دارد این است که نیروی فعاله‌ی شهوات و انگیزه‌های غرایز، بسیار قوی و توانا هستند. هنگامی‌که احساسات و تمایلات غریزی به هیجان می‌آیند؛ هنگامی‌که شهوت و غضب با حرص طغیان می‌کند و وجود بشر را طوفانی می کند؛ چراغ عقل ضعیف می‌شود و نیروی مقاومت خود را از دست می‌دهد. در چنین مواقعی، غرایز و شهوات مانند سیلِ بنیان‌کن قدرت را در دست می‌گیرند و آزادانه بر تمام وجود انسان، دیوانه‌وار حکومت می‌کنند و آدمی را به کارهای ناروا وا می‌دارند و هیچ‌گونه توجهی به راهنمایی عقل نمی‌کنند و عقل قادر به جلوگیری آن نیست.

در اینجا یکی دیگر از عوامل تعدیل تمایلات نفسانی و رام کردن غرایز بشری می‌تواند به کمک عقل بشتابد و آن علم و آگاهی است که همانند مشعل فروزانی، راه تاریک زندگی را روشن می‌کند و آدمی را در پیچ و خم‌های انحراف و سقوط محافظت می‌نماید و ضررهای افسارگسیختگی و پیروی از تمایلات را در نفس انسان یادآور می‌شود.

و چه زیبا، رسا و گویا مولای ما فرموده است که جسم، شش حالت دارد:

  • سلامت و مرض،
  • مرگ و زندگی،
  • خواب و بیداری.

 

روح هم این شش حالت را داراست:

  • حیاتش، علم و دانایی؛
  • مرگش، جهل و نادانی؛
  • مرضش، شک و تردید است؛
  • سلامتش، اطمینان و یقین؛
  • خوابش، غفلت و بی‌توجهی است؛
  • بیداریش، توجه و آگاهی.

 

پروردگارا، به حق محمد و آل طاهرین ایشان، ما را آگاهی ده و از نور هدایت خود، فروغی بخش؛ و ما را از خودبیگانگی برهان. صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 25ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۰:۴۴
خادمه الزهراء

سخنرانی استاد در نیمه شعبان 1396

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۳۲ ب.ظ

یاد باد... آن روزگاران...

 

 

صوت اول:

سخنرانی استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری در شب میلاد امام زمان عجّ  الله تعالی فرجه الشریف-

مکان: کرج (احتمالاً مسجد رسول اکرم جهانشهر)

زمان: 14 ماه شعبان 21ر2ر1396

 

O دریافت فایل صوتی کلیک کنید 8

 

صوت دوم:

سخنرانی استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری در ایام میلاد امام زمان عجّ  الله تعالی فرجه الشریف-

مکان: نامعلوم

زمان: 16 ماه شعبان 23ر2ر1396

 

O دریافت فایل صوتی کلیک کنید 8

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۳۲
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه سلوک مهدوی

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۳۸ ق.ظ

 

چگونه می‌شود به قرب مهدی (عج) نزدیک شد و شوق وصالش را با جلب رضایش و گرمای نگاهش معنا بخشید؟

چگونه می‌شود او را که در میان ما می‌گردد، می‌آید، می‌رود، می‌نشیند و سخن می‌گوید ندید و یا دید و نشناخت؟

آیا راهی به ساحتش نیست؟

 

امام صادق (ع) فرمودند: هر‌کس دوست می‌دارد که از اصحاب و یاوران قائم(عج) باشد باید در انتظار به سر برد و بر اساس ورع و محاسن اخلاقی عمل نماید درحالی که منتظر است. امام ششم (ع) دو چیز را وسیله‌ی راهیابی به جرگه‌ی یاران مهدی (عج) پیش پای ما می‌گذارد: یکی انتظار و دیگری عمل براساس وَرَع.

(معنی وَرَع: ورع اجتناب کردن از شبهات است از ترس وقوع در محرمات و گفته اند ورع ملازمت اعمال نیکو و پسندیده است و گفته اند ورع ترک همه شبهات است و ترک کلام ها و کارهایی است که برای انسان بیهوده است. (از اقرب الموارد). ورع عبارت از آن است که نفس را اعمال پسندیده ملازمت نماید وفتور و قصور راه ندهد. (نفایس الفنون) ادمین، اخذ شده از سایت واژه یاب)

این دو از برجسته‌ترین ویژگی‌های اصحاب مهدی (عج) است.

ورع بسی بالاتر و والاتر از تقواست. تقوا در حقیقت پرهیز از محارم و انجام واجبات است. اما ورع، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات، انجام مستحبات و پرهیز از مکروهات و شبهات را نیز در بر دارد.

تمام کسانی که راه به سوی آخرین سفیر انقلاب الهی، مهدی موعود (عج) برده‌اند:

  • دارای تقوا و ورع بوده‌اند؛
  • و هم دارای شوق و اشتیاق؛
  • و هم دارای برنامه‌ی مداوم و منظم معنوی؛
  • و هم دارای معرفت و ادراک فوق العاده.

این بزرگوارانِ واصل، بخل نورزیده‌اند و آدرس را برای مشتاقان هم بیان کرده‌اند. به‌عنوان نمونه مرحوم علامه قاضی طباطبایی (ره) که واصلِ دائمی بودند، وصول به این مرتبه را در سایه‌ی چند برنامه توصیه کرده‌اند.

توصیه‌های مرحوم آیت الله قاضی برای توفیق در سلوک مهدوی:

1- انس شبانه‌روزی با قرآن.

ایشان ید طولایی در معارف قرآنی داشتند.

مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمودند: شیوه‌ی تفسیر قرآن با قرآن و آیه با آیه را مرحوم قاضی به ما تعلیم فرموده‌اند و می‌فرمودند: ما طریقه‌ی فهم احادیث معصومین (ع) را نیز که به آن "فقه الحدیث" می‌گویند، از ایشان آموخته‌ایم.

آن عارف بزرگوار واصل، در دستورالعمل‌های عرفانی خویش بر تلاوت مداوم قرآن به‌ویژه در دل شب تأکید فرموده‌اند. فرمودند: بر شما باد تلاوت قرآن کریم در دل شب با صوت نیکوی محزون زیرا آن، شراب جان مؤمنان است.

 

2- توسل به وجود نازنین ابی‌عبدالله‌الحسین(ع)

آن بزرگوار که به مقام تشرف و حضور دائمی توفیق یافته بود، رمز این وصول را در دو چیز می‌دانست: یکی تمسّک به معارف قرآن و دیگری توسل به حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین(ع)

می‌فرمودند: اگر به جایی رسیده‌ام در سایه‌ی قرآن و توسل به حضرت سیدالشهدا (ع) رسیده‌ام. ایشان چه از راه دور و چه از نزدیک به زیارت ابی عبدالله (ع) مقیّد بودند.

 

3- توسل به حضرت عباس(ع)

ایشان می‌فرمودند: امام حسین (ع) تجلی رحمت واسعه‌ی الهی؛ و حضرت عباس (ع) کلیددار بارگاه امام حسین (ع) هستند. آن بزرگوار طواف بین الحرمین حضرت عباس (ع) و امام حسین (ع) را توصیه می‌فرمود و فضیلت طواف بین‌الحرمین را از فضیلت سعی بین صفا و مروه بسی فزون‌تر و وسیع‌تر می‌دانست.

 

4- نماز اول وقت.

ایشان نماز اول وقت را سرلوحه‌ی کار سالکان کوی دوست می‌دانست و آن را رمز رسیدن به مقامات والای اخلاقی و عرفانی معرفی می‌فرمود. ایشان می‌فرمود: اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند. کنایه از اینکه قطعاً و یقیناً نماز اول وقت، انسان را به مقامات والای روحی می‌رساند.

 

5- نماز شب.

همه‌ی بزرگان ما از جمله ایشان، رمز وصول به سعادت دنیا و آخرت را تقیّد به نماز شب می‌دانستند. ایشان به فرزند خود توصیه نمودند: ای فرزند! دنیا می‌خواهی، نماز شب بخوان؛ آخرت می‌خواهی، نماز شب بخوان. آن عارف واصل درباره‌ی ضرورت نماز شب برای اهل ایمان چنین می‌فرمودند: برای اهل ایمان هیچ چاره‌ای جز تمسّک به نماز شب نیست و عجب از کسی که خواهان مرتبه‌ای از کمال باشد، اما نماز شب نخواند و ما هرگز نشنیده‌ایم که احدی به مرتبه‌ای از کمال جز به قیام شب، نائل آید.

 

6- مراقبت و مداومت بر یاد خداوند متعال.

ایشان همیشه غرق در توحید و ذکر خداوند بود و همچون کوهی عظیم، سرشار از اسرار و معارف توحیدی بود و شاگردان والا مقامی در توحید تربیت کرد و هیچ چیزی در زندگی نگاه توحیدی او را نتوانست به خود جلب نماید. حتی وقتی که یکی از فرزندانش در حال احتضار بود، ایشان نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد، شخصی گفت: آقا، اکنون چه وقت لبخند است؟! مگر نمی‌بینید فرزندتان در حال جان دادن است؟! ایشان پاسخ دادند: "قباله" را دیده‌ای؟ صاحبِ قباله هر تصرفی که بخواهد در آن می‌کند چرا که قباله برای او و در تصرف اوست. ما نیز در تصرف خداوند هستیم، او مالک است و هرچه بخواهد می‌کند.

به روان پاکشان و جمیع مومنین و مومنات و شهداء صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 20ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۸
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه تذکر و ذکر

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۲۸ ق.ظ

 

روزها و شب‌های ماه شعبان، ماه همسایه‌ی ماه رمضان بهانه‌ای شد تا کمی بیشتر یاد خدا کنیم و قدمی محکم‌تر در جلب رضایش برداریم که مبادا در ضیافت الرحمن دعوت نشویم و به کنار گذاشته شویم یا به طفیلی وارد ضیافت الهی شویم و آنگونه که مقصود خداوند می‌باشد، نتوانیم از ایام الله مخصوصاً از لیالی قدر ماه رمضان و قبل از آن، شب براتِ نیمه شعبان بهره‌ی کافی و لازم را ببریم.

یکی دو روز قبل، لقمه گرفتیم که سالکان کوی رب، میان خود و رب العالمین زمینه‌ی خلوت را به‌وجود می‌آورند آن هم خلوت دل که کار راحت و آسانی نیست و اگر توفیق رفیق شد و این خلوت به وجود آمد، وقت را صرف ذکر و فکر می‌کنند. این دو در فرهنگ الهی دامنه‌ی بسیار گسترده‌ای دارند. هیچ نبی و ولیّ و استادی در مسیر الهی نیامده و نخواهد آمد که بهترین دستورش برای مردم، ذکر و فکر نباشد. زیرا تمام گروه‌ها و دسته‌های انسانی حتی اگر مسلمان هم نباشند برای درست زندگی کردن، هم به ذکر و هم به فکر احتیاج دارند.

مرحوم امام خمینی (ره) در حدیث هجدهم کتاب چهل حدیث در باب ذکر می فرمایند: و بدان ای عزیز! که تذکر از محبوب و به یاد معبود به سر بردن، نتیجه‌های بسیاری برای عموم طبقات دارد اما برای کمّل اولیا و عرفا، غایت آرزویشان این است که در سایه‌ی آن، به وصال جمال محبوب خود برسند، هنیاً لَهُم (گوارای وجودشان)؛ و اما برای عامه و متوسطین بهترین مصلحات اخلاقی و اعمالی و ظاهری و باطنی است.

انسان اگر در جمیع احول و پیشامدها به یاد خداوند باشد و خود را در پیشگاه آن ذات مقدس حاضر ببیند؛ البته از اموری که خلاف رضای اوست خودداری کند و نفس را از سرکشی جلوگیری کند، پس به این همه مصیبات و گرفتاری به دست نفس اماره و شیطان رجیم که از غفلت از یاد حق و عذاب و عقاب اوست، دچار نمی‌شود.

غفلت از حق، کدورت قلب را زیاد می‌کند و نفس و شیطان را بر انسان چیره می‌کند و مفاسد را روز افزون می‌کند؛ و تذکر و یادآوری از حق، دل را صفا می‌دهد و قلب را صیقلی می‌نماید و جلوه‌گاه محبوب می‌کند و روح را تصفیه می‌نماید و خالص می‌کند و از قید اسارت نفس، انسان را می‌رهاند و حبّ دنیا را که منشأ خطیئات و سرچشمه‌ی سیئات است، از دل بیرون می‌کند و هَمّ را، همِّ واحد می‌کند و دل را برای ورود صاحبِ منزل، پاک و پاکیزه می‌نماید.

پس ای عزیز! در راهِ ذکر و یاد محبوب تحمل مشقّت هر چه بکنید، کم کرده‌اید. دل را عادت بده به یاد محبوب، به توفیق الهی، صورتِ دل، صورتِ ذکر خداوند شود و کلمه‌ی «لا اله الا الله» صورت و کمال نفس گردد که از این، زادی بهتر برای سیر به سوی خداوند وجود ندارد و مُصلحی نیکوتر برای معایب نفس و راهبَری خوب‌تر در معارف الهیه یافت نمی‌شود. پس اگر طالب کمالاتِ ظاهری و باطنی هستید و سالکِ طریق خداوند و آخرت و مهاجر و مسافر الی‌الله هستید، قلب را عادت دهید به تذکر محبوب و دل را عجین کنید با یاد حق تبارک و تعالی.

لازم به ذکر است که نباید خیال کنیم ذکر یعنی تسبیحی به دست گرفتن و مداوم لب را حرکت دادن؛ بلکه به فرموده‌ی امام ششم (ع) سخت‌ترین واجباتِ خداوند بر بندگانش سه چیز است:

  1. انصاف با مردم.
  2. یاری به برادران.
  3. یاد و ذکر خداوند در همه جا.

و فرمودند: من نگفتم «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر» اگرچه این هم یاد خداست، ولی یاد خدای عزوجل در همه جا وقتی است که با اطاعت یا گناهی برخورد کنی؛ یعنی چون فرمانی از جانب خدا آمد انجامش دهی و چون نهی‌ای آمد آن را رها کنی.

 

خوب در این صورت، ذکر خدا بسیار سخت خواهد شد. لازمه‌اش ترک تمام نواهی الهی و انجام تمام اوامر الهی، آن هم با یاد خداوند است. لازمه‌اش این است که مداوم خود را در محضر الهی ببینیم و ببینیم که خداوند ما را می‌بیند "الله حاضری و ناظری" این در واقع همان ذکر قلب است که باعث می‌شود انسان سربزنگاهِ لغزش، به یاد خدا بیفتد و به او پناه ببرد. مانند یوسف (ع)، اگر یوسف برهان الهی را نمی‌دید و یاد خدا نمی‌کرد قطعاً دچار لغزش شده بود.

دیگر اینکه همانطور که "ذکر الله"، دشوارترین عبادت الهی است بیشترین عبادت الهی هم هست.

می‌دانید که هر عمل خیری حدّ و اندازه‌ای دارد و اگر از حد بگذرد افراط می‌شود و افراط نزد پروردگار پذیرفته نیست. در واقع اگر انسان پایین‌تر از حدّ مطلوب و دستور انجام دهد، قاصر و یا مقصر است و اگر بالاتر از حد مطلوب بود به صعوبَت مبتلا می‌شود که گاهی دیگر انجامش بسیار دشوار و سخت می‌شود و گاهی انسان را از تکالیفِ دیگر باز می‌دارد.

مانند نماز که بدنِ انسان طاقت زیاد خواندن را ندارد و یا وقتی خواندن نماز از حد گذشت، سبب می‌شود که انسان خیرات و طاعات دیگر را از دست بدهد.

همه‌ی عبادت‌ها همین‌طور هستند جز ذکر خداوند که برایش حدّی نیست که البته ذکر لسانی منظور نیست زیرا در اثر آن، اعضا و جوارح انسان مبتلا به ملالت و ضعف و عجز و سستی می‌شود. بلکه "ذکر الله" که حدی ندارد، ذکر قلبی و لسانی؛ اعم از ذکر بدنی است. زیرا تمام طاعات و خوبی‌ها و خیرات و اعمالی که مرضیّ خداست، "ذکرالله" هستند.

و این گونه ذکر با همه‌ی طاعات، جمع و با هر نوع طاعت پیاده می‌شود. مانند قضای حوائج، ادای واجبات، به‌جا آوردن مستحبات که نزد اهلش "ذکر الله" است بلکه ترک مکروهات و محرمات هم "ذکر الله" هستند.

 

و اما موانع ذکر خداوند:

شیطان باعث غفلت از یاد خداوند می‌شود.

تکاثر و رقابت‌ها که باعث سرگرمی و افزون‌خواهی و در نتیجه خدافراموشی می‌شود.

آرزوها و خیالات و اوهام.

 

چند نکته درباره‌ی ذکر:

۱- یاد نعمت‌های او، رمز معرفت و شکر اوست.

۲- یاد قدرت بی‌پایان او، رمز توکل به اوست.

۳- یاد علم و آگاهی او، رمز حیا و تقوای ماست.

۴- یاد الطاف او، رمز محبت به اوست.

۵- یاد عدالت او، رمز خوف از اوست.

۶- یاد امدادهای او، رمز امید و رجاست.

۷- یاد خدا، نمونه‌ی روشن عبادت اوست.

۸- دعای اهل فکر و ذکر سریعاً مستجاب می‌شود.

۹- در قرآن ذکر زبانی و ذکر قلبی با هم ستوده شده‌اند.

۱۰- کسانی مشمول لطف خاصّ خدا هستند که همواره به یاد او باشند.

۱۱- ذکر خداوند وقتی غفلت زدایی می‌کند که بدون تظاهر و سروصدا باشد وگرنه خودش نوعی سرگرمی و غفلت می‌شود.

۱۲- ربوبیّت خداوند دایمی است پس سزاوار است که یاد او هم پیوسته باشد.

۱۳- ذکر و فکر همراه یکدیگر ارزشمند هستند متأسفانه کسانی ذکر می‌گویند اما اهل فکر نیستند و کسانی اهل فکر هستند اما اهل ذکر نیستند.

۱۴- و آن ذکر و یادی بیمه کننده‌ی انسان است که عاشقانه، سوزناک، پیوسته و در هر صبح و شام باشد.

 

حاصل اینکه اگر انسان شغل شاغلی به ذکر خداوند نداشته باشد، این نادانی، او را از قرب خدا دور می‌کند، زندگیش مردگی و مردنش مایه‌ی حسرت است. و غیر از خدا هر آنچه را که بخوانی و بخواهی شکست توست.

از عمر همان بود که در یاد تو بودم                باقی همه لهو است و فسون است و فسانه

 

ذکر:

«بسم اللّه الرحمن الرحیم یا اللّهُ یا حافظُ یا حَفیظُ یا رَقیب»  هر روز صبح و شام خوانده شود.

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 17ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۲۸
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه شوق

چهارشنبه, ۲۳ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۰۷ ق.ظ

 

دیروز لقمه گرفتیم که روندگان به سوی خداوند باید با خدای خود خلوت داشته باشند آن هم خلوت دل که کار چندان آسانی هم نیست.

راهنمایان به سوی خداوند چنین دستور داده‌اند که پنچ چیز لازمه‌ی حرکت به سوی خداوند است و هر کدام از اینها نباشد در مسیر، زحماتی ایجاد خواهد شد و آن چهار عبارتنداز:

1️ صمت؛ به معنای خاموش ماندن از سخنان حرام یا افراط در سخنان مباح است.

2️ جوع؛ به معنای گرسنگی از حرام یا پرخوری در حلال است.

3️ سهر؛ به معنای بیدار ماندن برای کسب علم یا عبادت یا خدمت به بندگان خداوند است. البته سحر با حاء جیمی، به معنای بیداری قبل از اذان صبح است اما سهر با هاء، به معنای مطلق بیداری است.

4️ خلوت؛ به معنای خلوت دل از غیر خداوند است.

5️ ذکر؛ به معنای یاد خدا، اعم از قلبی و لسانی به طور مداوم، و این دستور و سفارش به ذکر مداوم بدان جهت است که در اثر ذکر، اندک اندک آدمی به سوی مذکور راه پیدا می‌کند و دارای کمالات ملکوتیان می‌شود.

 

راهنمایان سلوکی شیعه، گاهی ذکر را به دو قسمت تقسیم کرده‌اند: ذکر خفی و ذکر جلی.

از جهت دیگر به چهار قسم تقسیم می‌کنند:

  1. ذکر لسانی (زبانی)
  2. ذکر نفسی
  3. ذکر خیالی
  4. ذکر قلبی

و از همه مهم‌تر همین ذکر قلبی است که دل، دایم باید به یاد خداوند باشد زیرا در اثر مداومت، آدمی رنگ و بوی خود را از دست می‌دهد و رنگ و بوی محبوب را در خود می‌یابد.

نکته‌ی قابل توجه این است که ذکر خداوند گوناگون است.

مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمودند: ذکر خداوند عرض عریضی دارد؛ به هر شکلی که انسان به یاد خداوند باشد، نیکوست. گاهی با تلاوت قرآن، گاهی با قرائت نماز واجب یا مستحبی، گاهی با دعا و مناجات؛ گاهی با اشعار عارفانه، گاهی در ضمنِ قصه‌های عاشقانه‌ی عرفانی، گاهی به عربی، گاهی به زبان مادری، همه ذکر خدایند.

 

«ذکر تو به هر زبان که گویند، خوش است»

سالکِ خداجو، خلوت با خدا را نباید از دست بدهد و در شرایط مساعد روحی با تلاوت مناجات‌های مأثوره از ائمه طاهرین (ع) و یا... لحظاتی را با رب العالمین خلوت کند.

جز آن ساعت که با یاد تو بگذشت                 مرا در زندگانی حاصلی نیست

 

خلوت طلبیدن با خداوند، حاصل چند چیز است که هر کدام آن دیگری را کامل می‌کند:

اول حاصل محبت است. مسلماً تا وقتی که رابطه‌ی محبت‌آمیزی در میان نباشد، خلوت معنا نخواهد داشت. محب و محبوب هستند که زمینه‌ی خلوت کردن با هم را فراهم می‌کنند، اصلاً آروز می‌کنند که بتوانند لحظه‌ای با محبوب خود فارق از همه چیز خلوت کنند.

ما که خدا را دوست داریم بسیار هم دوست داریم و دوست داریم او هم ما را دوست داشته باشد. ما دوستش داریم زیرا در تمام شئونات حیات از ریز تا درشت به او محتاج هستیم اما او چرا ما را دوست داشته باشد؟! او که در عبادت، انبیا را دارد او که در کنیزی، فاطمه (س) را دارد، او که در عاشقی، حسین (ع) را دارد، چه حاجت که ما را دوست داشته باشد و اصلاً به چه دلیل؟

خودش دلیل‌تراشی کرده تا بنده‌ی خاکی را لیاقت محبت دهد.

ای محمد (ص)! محبتم را برای کسانی که به خاطر من به یکدیگر محبت می‌کنند، واجب کردم؛ این یک بهانه.

محبتم را برای کسانی که در راه من، پیوند و ارتباط برقرار کنند واجب کردم؛ این هم بهانه‌ای دیگر.

محبتم را برای کسانی که در راه من با یکدیگر عطوفت می‌ورزند واجب کردم؛ بهانه‌ی سوم.

محبتم را برای کسانی که بر من توکل می‌کنند واجب کردم؛ بهانه‌ی چهارم.

ای محمد (ص)! برای محبت من نشانه‌ی بارزی وجود ندارد؛ و همچنین پایان و نهایت هم ندارد. هر مقدار که به مقاماتشان می‌افزایم نشانی خاصی هم برای آن قرار می‌دهم، اینان همان کسانی هستند که به مخلوقات، از زاویه‌ی دید من می‌نگرند و نیازهای خود را به خلق عرضه نمی‌دارند، شکم‌هایشان از خوردن حلال پر نمی‌شود؛ نعمت‌های آنها در دنیا ذکر و محبت و رضایت من است.

در همین یک روایت کار بسیار دشوار شد، قدم گذاشتن در وادی محبت الهی کار آسانی نیست مگر خودش مدد کند.

 

خلوت با خداوند در مرحله‌ی دوم برای کسی میسور می‌شود که با خدایش راه میانبری پیدا کرده باشد، راهی که جز خداوند و خودش کسی از آن راه خبر نداشته باشد.

مگر نفرموده که به عدد بندگانم، راه تقرب به خود قرار داده‌ام، هرکس راه پنهانی برای خودش دارد که دیگران به آن راه، نامحرم‌اند. آرام و بی‌صدا از آن راه می‌روند تا صدایی به گوش اغیار نرسد.

عاشقان کشتگان معشوق‌اند               برنیاید ز کشتگان آواز

 

حکایت لطیفی از رابطه‌ی پنهانی میان محمود غزنوی و غلامش ایاز، نوشته‌اند: ایاز بیمار بود، سلطان سرهنگی را خواست و گفت: سوار بر اسبی تیز رو شو، یکسره بتاز تا خانه‌ی ایاز، احوالش را بپرس و برایم خبر بیاور که من به انتظار نشسته‌ام.

سرهنگ سوار شد، یکسره تاخت تا به خانه‌ی ایاز رسید، وارد شد، با کمال تعجب دید که سلطان محمود کنار بستر ایاز نشسته‌است. سرهنگ ترسید، شروع کرد به توضیح که من یکسره آمده‌ام، هیچ توقفی نکرده‌ام، در ضمن شما را هم در راه ندیده‌ام، چگونه ممکن است شما از من زودتر رسیده‌اید؟!

محمود گفت: نترس تو راست می‌گویی اما بدان، دروغ می‌گوید عاشقی که ادعای عشق کند لیکن میان او و معشوقش راهِ پنهانی نباشد! من از آن راه پنهان میان‌بُر آمدم که هم کوتاه است و هم پنهانی!

آری، این راه بسیار کوتاه است به اندازه‌ی یک گام که برداری. فرموده‌اند: یک قدم بر خود بنه قدمِ دیگر نزد خدایی.

راستی راه پنهان شما چیست؟

 

خلوت، زاییده‌ی شوق است تا اشتیاقی نباشد چه خلوتی؟!

اشتیاق و شوق همان محبت شدیدی است که به عشق تبدیل شده و برای صاحبش امتیازات معنوی خاصی را به ارمغان آورده‌است.

مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در جلد هشتم کتاب محجة البیضاء باب «محبت و شوق» نقل می‌کند که خداوند به داود (ع) وحی کرد: ای داوود! تا کی بهشت را یاد می‌کنی و اشتیاق به سوی مرا نمی‌طلبی؟! گفت: پروردگارا چه کسانی مشتاق تو هستند؟ فرمود: مشتاقان من کسانی هستند که آنان را از کدورت‌ها پیراسته‌ام؛ و اهل دوراندیشی ساخته‌ام؛ و از دل‌های آنان به سوی خویش روزنه‌ای گشوده‌ام که به سوی من نگاه می‌کنند؛ و من دل‌های آنان را با دو دست خویش حمل می‌کنم و بر آسمانم قرار می‌دهم سپس نجباء فرشتگانم را فرا می‌خوانم هنگامی‌که جمع شدند برای من سجده می‌کنند، آنگاه می‌گویم: من شما را گرد نیاوردم تا برای من سجده کنید، لیکن شما را فراخواندم تا دل‌های مشتاقان خویش را به شما نشان دهم و به آنها بر شما ببالم؛ و بی‌تردید دل‌های آنان در آسمانم برای فرشتگانم می‌درخشد همانگونه که خورشید برای اهل زمین می‌درخشد. و ای داوود! من دل‌های مشتاقان را از رضوان خویش آفریدم و به نور وجهم تنعم دادم و آنها را برای خود قرار دادم و پیکرهای آنان را محل نگاه خویش در زمین ساختم و از قلوب آنها راهی بریده‌ام که به من بنگرند، هر روز بر شوقشان افزوده می‌شود.

 

پس خلوت یکی از پنچ پایه‌ی حرکت به سوی خداوند است که زاییده‌ی محبت میان بنده و خداوند است که شرایطش گفته شد.

و داشتن رابطه‌ی پنهان، علاوه بر رابطه‌ی آشکار که همان انجام تکالیف واجب دینی است؛ و شوق، اشتیاق و عشق به خداوند؛ با تن میان مردم زندگی کردن با دل در محضر خداوند بودن.

آنان که طعم عشق و شوق را چشیده‌اند فقط درک مطلب می‌کنند که شما عزیزان انشاءالله از آن دسته هستید.

 

در لطیفه‌ای آمده‌است که صاحب‌دلی بر منبر از محبت و عشق به خداوند گفت، همگی مست شنیدن بودند که یک روستایی وارد شد با صدای بلند گفت: الاغم را گم کرده‌ام، کدام یک از شما دیده‌اید؟ واعظ گفت: بنشین تا من الاغت را پیدا کنم و سپس به سخنان خود ادامه داد، گفت: ای مردم! کدام یک از شما تا به حال عاشق خداوند نشده‌اید و طعم محبت او را نچشیده‌اید؟ مردی از گوشه‌ی جمعیت برخاست و گفت: من هنوز نفهمیده‌ام عشق و محبت به خداوند یعنی چه؟ واعظ گفت: ای مرد روستایی! بیا این است الاغ تو افسارش کن و ببر. (توضیح ادمین: شعری‌ست از «هفت اورنگ جامی» که می‌توانید اینجا کلیک بخوانید.)

آن کس را که نبود عشق یار               بر او پالان و افساری بیار

 

ذکر:

«یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب»، صد مرتبه.

 

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 14ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۰۷
خادمه الزهراء