در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۷۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حکایات شیرین و آموزنده» ثبت شده است

 

در جهان هستی قوانینی وجود دارد که هر انسانی در طول زندگانی خود، خواه ناخواه با آنها مواجه خواهد شد و نوع برخوردش با همین قوانین است که زندگی او را می‌سازد و به شخصیت او شکل می‌دهد. مانند قانون علت و معلول: هرچیزی به‌دلیلی رخ می‌دهد، برای هر علتی، معلولی وجود دارد و برای هر معلولی، علت یا علت‌هایی مخصوص وجود دارد؛ چه از آن اطلاع داشته باشیم یا نداشته باشیم. چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد. در زندگی هرکاری را که بخواهید، می‌توانید انجام دهید به‌شرط آن‌که تصمیم بگیرید به‌طور دقیق چه می‌خواهید و سپس عمل کنید زیرا عملکرد شما مانند پژواک صدای شما در کوه می‌رود و به‌زودی به‌سوی شما برمی‌گردد.

قرآن هم همین مطلب را به پیروانش تأکید می‌کند و می‌فرماید: «اگر خوبی و احسان کنید به خودتان می‌کنید و اگر بدی از شما سر زد، به‌خودتان بد کرده‌اید.»

این را به‌یقین بدانیم، هرچه و هرجا که هستیم، به‌خاطر آن است که خودمان خواسته‌ایم. مسئولیت کامل آنچه که هستیم و آنچه به‌دست آورده‌ایم و آنچه که خواهیم شد، بر عهده‌ی خود ماست؛ به‌دلایل گوناگون:

گاهی به‌دلیل تنبلی، گاهی به‌دلیل امروز و فردا کردن، گاهی به‌دلیل ساده‌اندیشی، گاهی به‌دلیل اعتماد بی‌جا و زیاد، گاهی به‌دلیل آشنا نبودن با عوارض اجتماعی و جامعه، گاهی به‌دلیل دور زدن دیگران و مکر و حیله و صادق نبودن؛ که متأسفانه این روزها بازارش بسیار هم داغ است! و فریب‌کاران و نیرنگ‌بازان وقتی امروز به‌مراد خود می‌رسند، چه خوشحال‌اند! غافل از آنکه هرچه می‌ریزند در کیسه‌ی خود می‌ریزند!

رسول خدا (ص) فرمود: کسی که مسلمان باشد، نه نیرنگ می‌زند و نه حیله‌گری می‌کند زیرا از جبرئیل شنیدم که همانا نیرنگ و حیله‌گری هر دو در آتش اند.

یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند: از هر وزیر خواست تا کیسه‌ای بردارد و به‌باغ برود و کیسه‌ها را برای پادشاه با میوه‌ها و محصولات تازه پر کند. همچنین از آنها خواست که در این کار از هیچ‌کس کمکی نگیرند و آن را به شخص دیگری واگذار نکنند. وزرا از دستور شاه تعجب کردند، هرکدام کیسه‌ای برداشتند و به‌سوی باغ به‌راه افتادند.

وزیر اول که به‌دنبال راضی کردن شاه بود، بهترین میوه‌ها و باکیفیت‌ترین محصولات را جمع‌آوری کرد. او پیوسته بهترین را انتخاب می‌کرد تا اینکه کیسه‌اش پر شد.

اما وزیر دوم با خود فکر کرد که شاه این میوه‌ها را برای خود نمی‌خواهد و احتیاجی به آنها ندارد و درون کیسه را نیز نگاه نمی‌کند، پس با تنبلی و اهمال شروع به جمع‌آوری کرد. خوب و بد را از هم جدا نمی‌کرد تا اینکه کیسه پر شد.

و وزیر سوم که اعتقاد داشت، شاه به محتویات این کیسه اهمیتی نمی‌دهد، کیسه را با علف، برگ درخت و خاشاک پر کرد!

روز بعد پادشاه دستود داد که وزیران را به‌همراه کیسه‌هایی که پر کرده‌اند، بیاورند و وقتی وزیران نزد شاه آمدند، به سربازانش دستور داد هر سه وزیر را بگیرند و هرکدام را جداگانه با کیسه‌اش به مدت سه ماه زندانی کنند!

شما کیسه‌ی خود را چگونه پر می‌کنید؟

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 30ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۰۱ ، ۰۹:۵۹
خادمه الزهراء

رسول گرامی اسلام فرمودند: زیرک‌ترین شما آن است که بیشتر یاد مرگ نماید.

و همه می‌دانیم که اشتغالات فراوان زندگی، انسان را دچار غفلت می‌کند؛ و این غفلت گاهی باعث فساد و گاهی باعث خودفراموشی و خدافراموشی می‌شود.

 

در حدیث قدسی خداوند فرموده‌است:

enlightenedای پسر آدم! چه بسیار چراغ‌هایی که باد او را خاموش گردانید؛

enlightened و چه بسیار عابدی که خودبینی، او را فاسد گردانید؛

enlightenedو چه بسیار فقیری که فقر، او را فاسد گردانید؛

enlightenedو چه بسیار بی‌نیازی که بی‌نیازی، او را فاسد کرد؛

enlightened و چه بسا صاحبان سلامتی که عافیت، او را فاسد کرد؛

enlightened و چه بسیار عالمی که علمش وی را فاسد گردانید.

 

یکی از چیزهایی که جلو گیری از غفلت و پیامدهای آن می‌کند، یاد مرگ است.

که باز خداوند فرموده‌است: «ای پسر آدم! پیش فرست زیرا تو در هر حال نابودی عمرت قرار داری و از روزی که از شکم مادرت بیرون آمده‌ای، هر روز به قبرت نزدیک می‌شوی.»

 


مزار حضرت استاد...  یک سال گذشت

 

نوشته‌اند عارفی در کنار رودخانه، لباس از تن در آورد و مشغول شست‌و‌شوی سر و تن خود شد. دزدی آمد و لباس‌های او را برد. او از آب بیرون آمد، به قبرستان رفت و در گوشه‌ای نشست. کسی به او گفت: چرا اینجا نشسته‌ای؟ دزد لباست به سمت دیگری رفت. او گفت: به هر کجا برود در نهایت به اینجا خواهد آمد ...

 

فاتحه برای رفتگان و سر زدن به قبور آن‌ها؛ در واقع یاد کردن از روزی است که برای همیشه ساکن این دیار خواهیم شد.که دیر و زود بودنش مهم نیست، چگونگی مهم است.

هدیه به ارواح همه‌ی رفتگان فاتحه‌ای با صلوات.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 26ر5ر1396 و ما امروز در اولین سالگرد پرواز ملکوتی‌شان در اینجا منتشر کردیم.

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۴:۱۹
خادمه الزهراء

معلم ما امتحان گرفتنش عجیب بود؛ و عجیب‌تر اینکه هر هفته امتحان می‌گرفت و هرکس باید برگه‌ی خودش را تصحیح می‌کرد، آن‌هم نه در کلاس بلکه در خانه و دور از چشم همه. اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم، سه غلط داشتم. نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان؛ هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم نمره‌ی بیست دهم.

فردای آن روز در کلاس، وقتی همه‌ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند، فهمیدم همه بیست شده‌اند به‌جز من که از خودم غلط گرفته بودم! من نمی‌خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب دهم.

بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ی بهتری بگیرم. مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید. امتحان تمام شد، معلم برگه‌ها را جمع کرد و در کیفش گذاشت. چهره‌ی همه‌ی بچه‌های کلاس دیدنی بود، آنها فکر می‌کردند این‌بار هم مانند همه‌ی امتحانات، خودشان تصحیح خواهند کرد اما این‌بار فرق می‌کرد؛ این‌بار قرار بود حقیقت مشخص شود!

فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند، فقط من بیست شده بودم چون برخلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم و از اشتباهاتم چشم‌پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم.

زندگی پر از امتحان است. بسیاری از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب دهیم؛ تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم، نشان دهیم؛ اما یک روز برگه‌ی امتحانمان به دست معلم می‌افتد. آن روز چهره‌مان دیدنی است! آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره‌ی واقعی می‌گیریم.

 

 

راستی در امتحان زندگی از بیست، چند شده‌ایم؟

معمولاً کسانی در امتحانات موفق هستند که اهل محاسبه در کارها و برنامه‌های زندگی خود باشند؛ و هر چه با حساب و کتاب دقیق‌تری عمل کنند، بهره‌ی بیشتری از گذر عمر خواهند برد.

در دین ما به این موضوع اهمیت زیادی داده شده به‌طوریکه اگر کسی توجه به آن نداشته باشد، مسلمان به حساب نمی‌آید.

 

امام هفتم شیعیان، امام موسی علیه السلام فرمودند:

از ما نیست کسی که هر روز به حساب خود رسیدگی نکند که اگر کار نیکی انجام داده از خداوند توفیق بیشتر طلب کند و اگر بدی انجام داده از خداوند آمرزش بخواهد.

 

و مولای متقیان علی علیه السلام فرمودند: هرکس به حساب نفس و عملکرد خود بپردازد، به عیوب خود آگاه می‌شود، پس به اصلاح خود می‌پردازد و عیوبش را برطرف می‌سازد.

 

و چه زیبا و عجیب است این کلام خداوند که در روز حساب، خطاب به بندگانش می‌فرماید: «اقرَأْ کِتابَکَ کَفی‏ بِنَفْسِکَ الیَومَ عَلَیکَ حَسیباً»؛

خودتان کتابتان را نگاه کنید. خودتان که نگاه کنید کافی است. یعنی من هیچ وقت حسابتان را نمی‌رسم و به پرونده‌تان نگاه نمی‌کنم.

 

خلقی را که خودش آفریده، چه چیزش را نگاه کند؟! چرا، نظر می‌کند اما به رحمت. رحمت است که این کار را کرده و گفته، نگاه نمی‌کنم. لذا فرمود: خودت بخوان، نمی‌خواهد به من نشان بدهی، خودت به خودت نمره بده.

 

راستی امروز و فردا، من و شما چه نمره‌ای به ورقه‌ی خود، خواهیم داد؟

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 26ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۳:۵۴
خادمه الزهراء

زائر هر شب ارباب

شنبه, ۳ دی ۱۴۰۱، ۰۱:۴۲ ب.ظ

ابوالحسن فارسی می‌گوید: من زیاد به زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام می‌رفتم، امّا مالم کم شد و جسمم ضعیف گشت و لذا زیارت امام حسین علیه السلام را ترک کردم. در خواب رسول خدا صلی الله علیه و آله را به همراه حسنین علیهماالسلام دیدم. از کنار آنها عبور می‌کردم که امام حسین علیه السلام عرض کرد: ای رسول خدا! این مرد زیاد به زیارت من می‌آمد، امّا دیگر نمی‌آید.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمودند: آیا تو زیارت حسین علیه السلام را رها کرده‌ای؟

عرض کردم: هرگز من مولای خویش را رها نمی‌کنم، لیکن ضعیف و پیر شده و مالم نیز کم شده است و لذا زیارت نمی‌روم.

آنگاه حضرت فرمودند: هر شب بر بام خانه‌ات برو و با انگشت اشاره به سوی قبر حسین بن علی علیه السلام اشاره کن و بگو:

السَّلَامُ عَلَیکَ یَا صَاحِبَ‏ الدَّمعَةِ السَّاکِبَةِ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا صَاحِبَ الْمُصِیبَةِ الرَّاتِبَةِ، لَقَدْ أَصبَحَ کِتَابُ اللَّهِ فِیکَ مَهْجُوراً وَ رَسُولُ اللَّهِ فِیکَ مَحْزُوناً وَ عَلَیکَ السَّلَامُ وَ رَحمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.

السَّلَامُ عَلَى أَنصَارِ اللَّهِ وَ خُلَفَائِهِ، السَّلَامُ عَلَى أُمَنَاءِ اللَّهِ وَ أَحِبَّائِهِ، السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَعَادِنِ حِکمَةِ اللَّهِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ کِتَابِ اللَّهِ وَ أَوْصِیَاءِ نَبِیِّ اللَّهِ وَ ذُرِّیَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِه وَ رَحمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه

 

پس آنچه می‌خواهی درخواست کن، همانا زیارت تو از نزدیک و دور قبول می‌شود.

بحارالانوار: ج۹۸، ص۳۷۵

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۳:۴۲
خادمه الزهراء

 

باغی بود از درختان سیب؛ و دهقان پیر مشغول آبیاری درخت‌ها. در این لحظه دهقان پیر، صدایی گوشخراش شنید. قار...قار...

کلاغ روی یکی از درخت‌ها نشست و شروع کرد به نوک زدن؛ و چند تا از سیب‌ها را خراب کرد و به زمین انداخت!

پیرمرد که از این کار کلاغ عصبانی شده بود، سنگی به طرفش پرتاب کرد و کلاغ را فراری داد. اما هنوز غر می‌زد: آخه لعنتی... تو که سیب‌ها را نمی‌خوری، چرا خرابشان می‌کنی؟!

وقتی که کار آبیاری تمام شد، پیرمرد زیر یکی از درخت‌ها نشست تا قدری استراحت کند، درحالیکه تعداد زیادی موش در اطراف او با حرص و ولع، مشغول خوردن سیب‌ها بودند، سیب‌هایی که کلاغ آنها را چیده بود!

خداوند متعال، روزی دهنده‌ی همه‌ی جانداران و تمام موجودات است و هر موجودی را وسیله‌ای برای رفع مشکل دیگری قرار داده است.

 

 

در مورد پیام حکایت بالا به چند سخن زیبا از حضرت علی (ع) درباره‌ی «روزی» بسنده می‌کنیم:

گنجهای روزی، در اخلاق خوش نهفته است.

کمک مالی کردن به برادر دینی، روزی را زیاد می‌کند.

امانتداری، روزی را زیاد می‌کند.

با صدقه دادن، روزی را فرود آورید.

هرکه خوش نیت باشد، روزی‌اش زیاد می‌شود.

 

بیایید کمتر از کلاغی نباشیم، گاهی از درخت زندگیمان، میوه‌ای برای دیگران بچینیم و تقدیمشان کنیم، شاید تنها به ‌این‌ وسیله، دندان طمع خود را بکنیم یا پرکنیم.

و حرف آخر: هیچ ورزشی برای قلب، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست. چه خوبست همه باهم ورزشِ دل کنیم!

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۱:۵۲
خادمه الزهراء

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و دعای خیر

نشانه‌ی معرفت خداوندی:

هر کس خدا و عظمت او را بشناسد، دهانش را از سخن؛ و شکمش را از طعام باز دارد؛ و خود را به نماز و روزه مشغول سازد «البته فضول کلام و خوراک مازاد بر نیاز بدن». پس مردم گفتند: پدر و مادرمان فدایت ای رسول خدا! آیا این گونه اشخاص از اولیای خدایند؟ فرمود: اولیای خدا سکوت کنند و سکوتشان تفکر باشد؛ و سخن گویند و سخنشان ذکر باشد؛ و نظر کنند، نظرشان عبرت باشد؛ و نطق کنند، نطق شان حکمت باشد؛ راه رفتنشان میان مردم برکت است؛ اگر خدا برای آنان اجل مقرر نفرموده بود، از ترس عذاب و شوق به ثواب، اوراحشان در اجسادشان نمی گنجید.

منبع: رساله‌ی لقاءاله، ص ۱۹۸

ایام را با صلوات بر پیامبر و اهل بیتش شیرین‌تر کنیم.

جمعی از مردم بادیه، مردی را با شتری نزد رسول خدا (ص) آوردند و ادعا کردند شتر ما را دزدیده است، شاهد هم اقامه کردند و رسول خدا (ص) دستور قصاص داد. آن مرد را به محل خاص می‌بردند تا دستش را قطع کنند و او زیر لب چیزی می‌گفت. نزد محل، شتر با زبان فصیح عرض کرد: یا رسول الله! دزد من، فلان کس است، این مرد بی‌گناه است و شاهدان هم شهادت دروغ داده‌اند.

رسول اکرم (ص) دستور داد آن فرد را حاضر کردند، اقرار به دزدی نمود. حضرت، حکم خدا را بر او جاری کردند و شهادت دهندگان به دروغ را به مکافات رساندند. سپس از آن مرد پرسیدند: زیر لب چه می‌گفتی؟

گفت: ملائکه را دیدم که مدینه را پر کرده بودند و جایی برای قدم برداشتن نبود و شما بین من و آنها حائل بودید و مرا امر به این صلوات کردند و من این صلوات را ذکر می‌کردم:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبقَی مِنْ صَلواتکَ شَیْ‌ءٌ، وَ ارحَمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبقَی مِنْ رَحمَتِکَ شَیْ‌ءٌ، وَ بَارِکْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبْقی مِنْ بَرَکَاتِکَ شَیْ‌ءٌ، وَ سَلِّمْ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی لا یَبقَی مِنْ سَلامِکَ شَیْ‌ءٌ»

 

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۱:۳۴
خادمه الزهراء

کاسه‌ی حلوا

جمعه, ۲ دی ۱۴۰۱، ۰۳:۴۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

درود بر همه دلتنگان یوسف زهرا

عصر جمعه است و دلم گرفته و درد غریبی قلبم را می‌فشارد مانند قلب خیلی‌ها. ما برای دردهایمان معمولا به‌دنبال طبیب می‌گردیم تا دوایی بر دردمان بگذاریم اما این درد غریب را کجا ببریم؟!

 

 

گفت: دو سه گرفتاری داشتم که سخت آزرده‌ام می‌کرد، به همسرم گفتم: برویم مشهد الرضا علیه السلام تا از آقا مرهمی بگیریم. پس حرکت کردیم به‌سوی حرم مطهر حضرت. من به تنهایی به زیارت رفتم، چند ساعت در حرم ماندم، درد دل کردم، توسل گرفتم، وقتی به منزل برگشتم، گفتند: همسرت از پله‌ها افتاد و مجروح شد، او را به بیمارستان بردند.

بیمارستان رفتم، همسرم را سر و صورت بسته، دیدم بیشتر دل‌گیر شدم. فردا حرم رفتم، گله کردم: آقا جان! اینگونه جواب می‌دهید؟!

در راه بازگشت به‌شدت زمین خوردم، پهلویم زخمی شد، رو کردم به‌سوی حرم، عرض کردم: این رسم مهمان‌نوازی شماست؟! نه‌تنها دردم را درمان نکردید، دو درد دیگر هم روی دردهایم گذاشتید! دیگر به حرم نخواهم آمد!

فردا مقداری تخمه گرفتم، گوشه‌ی صحن نشستم، مشغول خوردن شدم، دیدم آقای بزرگواری از میان جمعیت، مستقیم به‌سوی من آمد، لبخندی به‌ من زد؛ و فرمود: تو اینجایی؟! برای زیارت آمده‌ای؟ به خواسته‌ات رسیدی؟ من با ناراحتی جواب دادم: از این کاسه، کسی حلوایی نخورده!

نگاهی کردند، فرمودند: پس این همه حلوا که در عمرت خورده‌ای از کاسه‌ی که بوده؟!

سپس با حالت تأسف فرمودند: چه وقت خواهید فهمید برای تقرب به درگاه الهی، راهی جز تحمل این دردها و صبر در برابر ناملایمات ندارید؟!

خواستم در جواب چیزی بگویم که نبود! به‌خدا نمی‌دانم به آسمان رفت یا به زمین؟!

گفت پیغمبر اگر کوبی دری               عاقبت زان در برون آید سری
گر نشینی بر سر راه کسی                 عاقبت بینی تو هم روی کسی     مولوی

 

عصر جمعه است و ساعت دعای سمات. التماس دعا

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 23ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۰۱ ، ۱۵:۴۰
خادمه الزهراء

عنایات امام رضا به علامه طباطبائی

سه شنبه, ۲۹ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۳۳ ق.ظ

حکایت زائران حقیقی

مرحوم آیة الله شیخ محمدتقی انصاری همدانی فرمودند: در حرم امام هشتم حضرت رضا (ع)، مرحوم علامه طباطبایی رحمة الله علیه را ملاقات کردم و این درحالی بود که تازه به فراق مرحوم آیة الله حاج شیخ محمدجواد انصاری همدانی(ره) گرفتار شده بودیم؛ لذا در آن ایام و در همان ملاقات، با عطش خاصی از مرحوم علامه خواستم که از الطافی که امام رضا (ع) به ایشان داشته‌اند، مطلبی را بیان فرمایند.

مرحوم علامه امتناع کردند، پس از آنکه ایشان را به حق امام (ع) قسم دادم، فرمودند: دو تا از الطافی که حضرت رضا (ع) داشته‌اند بیان می‌کنم:

اول اینکه؛ مدتی است که نمی‌توانم بخوابم چون می‌بینم تمام اشیای اطراف، مشغول به ذکر پروردگار هستند در نتیجه حیا می‌کنم بخوابم (یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ).

کم ز خروسی مباش، مُشت پَری بیش نیست              از دل شب تا سحر خدا خدا می‌کند

 

دوم اینکه؛ وقتی نماز می‌خوانم، یک سید محمدحسین دیگری در عالم بالا نظاره‌گر به نمازم در پایین است. و این در حقیقت معنای الصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِن است.

شرق‌ترین ستاره‌ی دنیای تارمان                   ای کاش در مسیر تو بیفتد مدارمان

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 13ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۰۱ ، ۱۱:۳۳
خادمه الزهراء

 

باید بین چهار رکن زندگی موازنه برقرار کرد: جسم، روح، دنیا و عقبا.

در قرآن و کتب روایی یکی از مباحث بسیار زیبا، بحث دنیا و آخرت است که البته بحث همه‌ی ادیان الهی می‌باشد و همه‌ی انبیا، به‌حق یکی از اهداف بلندشان معرفی خوبی‌ها و بدی‌های دنیا بوده؛ دنیای ممدوح و دنیای مذموم.

و همچنین معرفی اهل دنیا؛ آنان که تنها هدفشان در زندگی، متاع مادی دنیا است؛ و هرگاه دنیای‌شان به کامشان باشد، هیچ غمی نخواهند داشت که البته خداوند تمام نوش‌های دنیا را توأم با نیش قرار داده تا بلکه انسان‌ها، فریفته‌ی نوش‌های دنیا نشوند.

حکایت آن حکیم معروف است که فرمود: کسی از کنار چاهی عبور می‌کرد، پایش لغزید و به داخل چاه افتاد اما به چوب بلندی برخورد کرد که به شکل عمودی در داخل چاه قرار داشت، خوشحال شد و با دستانش به چوب چسبید.

هنوز آرام نشده بود که دید دو موش سیاه و سفید از پایین و بالا، دو سر چوب را به سرعت می‌جوند و می‌خورند و چوب را کوتاه می‌کنند. کمی که دقیق‌تر نگاه کرد، دید که شیری گرسنه در ته چاه، دهان باز کرده و منتظر است که چوب، جویده و تمام شود؛ و این فرد سقوط کرده به انتهای چاه و او را پاره پاره کرده و بخورد!

او ترسید و به وحشت افتاد. به فکر راه چاره افتاد که ناگهان چشمش به دیواره‌ی چاه افتاد که زنبوران لانه‌ای ساخته و عسل تولید کرده بودند. عطر و بوی عسل و شیرینی‌اش، او را وسوسه کرد، یک دستش را از چوب رها کرد و با انگشت، مشغول کندن عسل و خوردنش شد؛ اما با هر انگشتی که به داخل لانه‌ی زنبوران فرو می‌برد و ذره‌ای عسل درمی‌آورد، زنبوران به دستش حمله می‌کردند و با نیش‌های خود، دست او را می‌آزردند اما طعم و مزه‌ی عسل، دوباره او را وسوسه می‌کرد.

حکیم می‌گوید: آن شخص، همه‌ی ما هستیم؛

و آن چاه عمیق، دنیای ماست؛

و آن چوب عمودی، عمر ماست؛

و آن دو موش سیاه و سفید، شب و روز هستند که به سرعت عمر ما را می‌جوند و می‌خورند؛

و آن شیر گرسنه هم مرگ است که در انتهای عمر، منتظر ماست؛

و آن عسل چسبیده به دیواره‌ی چاه، شیرینی لذت‌های دنیاست؛

و آن زنبورها هم نیش‌ها و سختی‌های همراه با نوش‌های دنیا هستند؛

و ما هم فریب خورده‌ی لذت‌ها و غافل از سرعت گذر عمر هستیم!

راستی تا به حال فکر کرده‌ایم که اگر امروز آمار اهل دنیا را ملائکه نشان ما بدهند، ما هم از اهالی دنیا هستیم یا نه؟! منظور، دنیای مذموم است نه دنیای ممدوح!

 

فرمود خداوند: ای احمد! دنیا و دنیاپرستان را دشمن بدار ولی آخرت و اهلش را دوست بدار. عرض کرد: خدایا، دنیاپرستان و دنیادوستان و اهل آخرت کیستند؟ فرمود: اهل دنیا کسی است که:

  • خنده‌اش زیاد (خنده‌های بیهوده و از سر مستی و خواب)؛
  • و خشمش فراوان و بسیار است (یعنی راحت‌طلب و پرتوقع و طلبکار از دیگران)؛
  • و خشنودی آنان کم و راضی به قضای الهی نیستند؛
  • وقتی که می‌خواهند از خداوند اطاعت کنند، کسل؛
  • و هنگام نافرمانی خدا، قهرمان و دلیر می‌باشند (هیچ ترس و واهمه‌ای از نافرمانی خداوند ندارند)؛
  • و میل و رغبت به اطاعت و ارتباط با درگاه الهی ندارند؛
  • آرزویشان دور و دراز؛
  • و مرگشان نزدیک،
  • از خود بازجویی نمی‌کنند (اهل محاسبه و حساب‌کشی از خود نیستند)؛
  • فایده و بهره‌شان، کم؛
  • سودمند به احوال مردم و جامعه نیستند بلکه خیرشان محدود به خودشان است ولی سخن بسیار می‌گویند (اهل ادعا و حرف‌اند، مرد عمل و خدمت نیستند)؛
  • از عذاب خداوند کمتر می‌ترسند و سرور و خوشحالی آنان زیاد است (کام‌روایی خود را از لذت‌های دنیا می‌بینند به همین دلیل هم راضی و شادند)؛
  • انسانِ سپاسگزار نیستند و بر گرفتاری، صبر ندارند؛
  • و مردم را به دیده‌ی کوچکی و حقارت می‌نگرند و خود را می‌شناسند؛
  • و بر کارهای خیری که انجام نمی‌دهند، تأسف نمی‌خورند!

رسول خدا (ص) عرض کردند: خدایا، آیا غیر از اینها عیب‌های دیگری هم در اهل دنیا وجود دارد؟

فرمود: ای احمد! عیوب اهل دنیا زیاد است از جمله اینکه

  • در تاریکی جهل و نادانی غوطه‌ورند
  • و در برابر معلمان و استادان، فروتنی نمی‌کنند
  • و خود را عاقل و خردمند می‌دانند و حال آنکه در نزد عرفا، از حمقا و نادانان‌اند.

جای تأسف که بسیاری از نشانه‌های اهل دنیا را می‌توانیم در خود پیدا کنیم اما به‌دلیل داشتن همین علایم و قرار گرفتن در زمره‌ی اهالی دنیا، خود را برتر و عاقل و عالم در دین می‌دانیم و به‌طور مدام، به جای یاد گرفتن و آموختن معارف دینی، مشغول انتقاد و بدگویی از معلمان دین و استادان معرفت شده‌ایم! شاید می‌خواهیم به این وسیله سرپوشی به عیوب فراوان خود بگذاریم! به کجا رسیده‌ایم؟!

 

مرحوم شیخ عبدالحسین لاهیجی از قول مرحوم شیخ مجتبی قزوینی نقل کرده‌اند که: مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبر الهیان قزوینی از شاگردان حضرات آیات آخوند خراسانی و سیّد محمد کاظم یزدی به زیارت امام رضا علیه‌السلام مشرّف گردید، به منزل من وارد شد، موقع خواب برایش رختخواب گذاشته و از اتاق خارج شدم. پس از چند ساعت، جهت انجام کاری به اتاق رفتم، دیدم ایشان زانو بغل گرفته و نشسته‌اند. گفتم:آقا دایی، چرا نمی‌خوابید؟!

فرمودند: پا را که برای خواب دراز کردم، متوجه شدم به طرف حرم حضرت رضا علیه‌السلام است! به این طرف گرداندم، دیدم به سوی عکس مرحوم آقای بروجردی است که یک مرتبه شمایلش مقابلم مجسم شد. لذا به احترام حضرت رضا علیه‌السلام و مرحوم آقای بروجردی که سیّد و عالم جلیل‌القدری هستند، اینگونه استراحت می‌کنم!

من جای عکس را تغییر دادم تا ایشان راحت بخوابند.

به ‌راستی چه بر سر ما آمده‌است؟!

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم          بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به ‌وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم         به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم

به مرجعی که درآیند شاهدان دو عالم             نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخوابم              ز خواب عاقبت آگاه به بوی موی تو باشم

حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم             جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان          مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

شعر از سعدی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۱۰:۴۱
خادمه الزهراء

سوال از خود: تـو خـــود را می‌شـناسی؟!

دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۱۲ ق.ظ

یک سؤال:

این روزها در حرم علی‌ابن‌موسی الرضا علیه السلام دعاگوی همه‌ی دوستان هستم. اینجا محل عبادت و ذکر و دعاست؛ و برخی افراد چه خوب به این اعمال می‌پردازند. واقعاً خستگی‌ناپذیر نماز می‌خوانند و تسبیح به‌دست، تند و تند ذکر می‌گویند؛ و منِ نابلد مانند آدمی گنگ، به این و آن نگاه می‌کنم...

 

 

امروز از خودم پرسیدم: من کیستم؟! و همه‌ی حواسم پرت همین سؤال شد! و ده‌ها مطلب در جواب این سؤال به ذهنم خطور کرد. به‌یادم آمد درکتابی خوانده‌ام که دانشمندی درحال تشریح اجزای تشکیل دهنده‌ی بدن انسان بود، او در پایان کارش جمله‌ای زیبا بیان کرد. او گفت: بدن انسان از اجزای زیر تشکیل شده است:

  • آهکی که با آن می‌توان پنج قالب صابون ساخت.
  • آهنی که با آن می‌توان شش میخ کوچک ساخت.
  • فسفری که با آن می‌توان بیست بسته بیسکویت ساخت.
  • قندی که با آن می‌توان ده فنجان قهوه را شیرین کرد.
  • اندکی سولفور، کلسیم و برخی مواد دیگر.

و همه‌ی این مواد طبق قیمت آن روز حدود پنج دلار می‌ارزید.

پس این موجود ارزشمند، جسم نیست؛ بنابراین ما که هستیم؟! چه درد بزرگی است این خودناشناسی! که حتی صدای ابر مرد عالم، علی (ع) را هم به گله بلند کرده‌است؛ که فرمود: درد تو، از توست؛ ولی تو به آن بصیرت نداری؛ و درمان تو نیز در درون توست لیکن به آن بصیرت نداری.

از نظر حضرت، ناتوانی انسان در درمان دردهای خویش ناشی از جهل او نسبت به خویشتن خودش می‌باشد.

این خودنشناسی، عجب دردی است که مردی مثل جبران خلیل جبران می‌گوید: هرگز احساس ضعف و ناتوانی نکرده‌ام جز در مقابل کسی که از من پرسیده‌است: تو کیستی؟!

و آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی درحالیکه برای سؤالهای آزاردهنده‌اش به‌دنبال جواب می‌گشت؛ و در خیابان پرسه می‌زد، به کنار باغ گلی رسید، نشست تا کمی تماشا کند، یکی عبور می‌کرد، رفتار عجیب فیلسوف را دید، پلیس را خبر کرد، چند دقیقه بعد افسر پلیسی آمد و با بی‌ادبی پرسید: که هستی؟ فیلسوف نگاه عمیقی به او کرد و گفت: اگر بتوانید به من کمک کنید که جواب این پرسش را پیدا کنم، تا ابد سپاسگزار شما خواهم بود!

و چه سخت است رسیدن به جواب درست این سؤال که دانشمندی گفته، سه چیز بسیار سخت است: فولاد، الماس؛ و خودشناسی!

و دیگری گفته: هرکه دیگران را بشناسد، عاقل است؛ و هرکه خود را بشناسد، عارف است.

و آن حکیم بزرگ فرموده: تو آن پادشاهی هستی که به‌خواب رفته و در رویا می‌بیند که گداست، از خواب بیدار شو!

و چه بی‌ادبم من که در جوار عالم آل محمد علیه السلام، از جواب دیگران می‌نویسم؛ که زیباترین جواب را حضرتشان بیان فرموده‌اند: ارزنده‌ترین مرحله‌ی خرد، خودشناسی است.

«یا سراج الله ادرکنی»

آری به‌نظر حضرت، جواب من کیستم، برای هرکس در درون خود اوست؛ انسان گنجی است که نقشه‌اش در خودش وجود دارد، برای خواندنش باید خود را جستجو کند.

می‌گویند مردی به‌دنبال گنج بود، حکیمی به او گفت: تیری در چله‌ی کمان بگذار و بینداز، هر کجا افتاد، همان‌جا را بکن، گنج در آنجاست. او تیر را گذاشت با تمام قدرت کمان را کشید، تیر را پرتاب کرد، تیر با فاصله‌ی زیاد افتاد. او رفت و شروع به‌کندن کرد، چیزی پیدا نکرد، آمد به حکیم گزارش داد؛ حکیم گفت: من به‌ تو نگفتم کمان را بکش، گفتم تیر را در ‌چله بگذار و بینداز! رفت و چنین کرد، تیر جلوی پایش بر زمین افتاد، همانجا را کند و گنج را یافت.

آری باید در خود جستجویی کنیم.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 17ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۰۹:۱۲
خادمه الزهراء