در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۷۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حکایات شیرین و آموزنده» ثبت شده است

 

از اتفاقات بسیار مهم و عجیب اسلام، مسأله‌ی معراج رسول خداست که بر تمام مسلمانان فرض است که به آن اعتقاد داشته باشند؛ و باور داشته باشند که این اتفاق، یک اتفاق جسمانی بوده و تمام این سیر نورانی و الهی، با همین بدن فیزیکی و جسمانی اتفاق افتاده است.

در این لقمه، بر آن نیستم که بحث معراج را بیان کنم بلکه می‌خواهم سخنی از سخنان الهی را که در شب معراج، خداوند تبارک و تعالی به رسولش فرموده با هم مزه کنیم و کام جان خود را روشن نماییم. البته حدیث معراج، حدیثی بسیار طولانی است که می‌شود گفت یک دوره آموزشی اسلام از تمام جهات است و ما تکه‌ای از این حدیث را برای امروز انتخاب کرده‌ایم.

خداوند فرمود: «ای احمد! هرگاه بنده، شکمش را گرسنه نگاه دارد (کم‌خوری کند) و زبان خود را حفظ کند، به او حکمت می‌آموزم، اگرچه کافر باشد؛ تا حکمت او برایش حجت و وبال باشد؛ اگر مؤمن باشد حکمت، برای او چراغ راه و برهان و شفا و رحمت است و به این وسیله آنچه را که نمی‌دانسته، فرا می‌گیرد و بینا می‌شود به آنچه که نمی‌دیده‌است؛ و به اول چیزی که او را بینا می‌کنم این است که عیوب خودش را ببیند تا از عیب‌های دیگران بازمانده؛ و او را آنچنان به لطیفه‌ها و دقایق علم بینا می‌کنم که شیطان بر او داخل نگردد.»

وقتی انسان با دید الهی که همان بصیرت می‌باشد، به عیوب خود واقف شد، با همان دید الهی به سوی راهکارها و درمانها حرکت می‌کند؛ و صد البته همان خدایی که او را به عیب‌هایش بینا نموده، راه درمان را هم به او نشان داده و قدرت درک و فهم و برخورداری از آنها را هم به او عنایت کرده و می‌کند؛ و در نتیجه او را از بیهوده‌کاری و اتلاف عمر و بی‌راهه رفتن، دور می‌دارد و گوشش را به شنیدن مواعظ شنوا می‌کند.

 

خداوند فرمود: «ای داود! من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم اما مردم آنها را در جاهای دیگر می‌طلبند ولی به‌دست نخواهند آورد:

  • علم را در گرسنگی و کوشش قرار دادم ولی مردم آن را در سیری و راحتی می‌جویند و به‌دست نخواهند آورد؛
  • و عزت را در اطاعت از خودم قرار دادم ولی آنها در دربار پادشاهان می‌جویند اما به آن نرسند؛
  • و غنا و بی‌نیازی را در قناعت قرار دادم ولی آنها در زیادی مال می‌طلبند اما به آن دست نیابند؛
  • و خشنودی خودم را در خشم گرفتن بر نفس قرار دادم ولی مردم آن را در رضای نفس می‌جویند ولی نمی‌یابند؛
  • و راحتی و آسایش را در بهشت قرار دادم ولی مردم آن را در دنیا می‌طلبند اما به آن دست نخواهند یافت.»

اگر خداوند، گوش شنوایی و چشم بصیرتی مرحمت کند، متوجه می‌شویم که همگی، این پنج عیب بزرگ را داریم و روزانه با آنها زندگی می‌کنیم اما هیچ‌کس آنها را به عنوان عیب و درد نمی‌شناسد!

به‌راستی اگر همین پنج درد را با پنج مرهمی که خداوند مرحمت کرده، مداوا کنیم، زندگی چه زیبا خواهد شد و ما چه انسانهای زیبایی خواهیم بود!

 

خوشا حال آنانکه زیبا دیدند، زیبا شدند، زیبا زیستند، زیبا رفتند؛ و خاطرات زیبایی به‌جا گذاشتند.

از زیبارویان روزگار بود و از الطاف الهی بر همگان بود اعم از اهل دل؛ و اهل علم؛ و اهل عقل؛ و اعم از مردم کوچه و بازار. این مرد الهی به توده‌های مردم علاقه‌ی بسیار داشت و فاصله‌ای میان خود و آنان احساس نمی‌نمود. گاهی به مسجد محل می‌رفت، در گوشه‌ای بین مردم می‌نشت. هنگامی‌که در دارالزهد حضرت رضا علیه السلام در انتظار خاکسپاری جسم بی‌جانش نشسته بودند، یکی از خدام حرم با صدای بلند گفت: آقا، هر وقت برای زیارت می‌آمد، در کنار ما می‌نشست و به دلجویی و احوالپرسی خادمان حرم رضوی می‌پرداخت؛ و هرگز حتی ذره‌ای خودبینی در وجودش نبود!

 

جالب اینکه یک روز رزمنده‌ای از خاطرات جبهه خود تعریف می‌کرد؛ گفت: در سال ۶۰ در جبهه با راننده کامیونی برخورد داشته که گفته از ارادتمندان استاد جعفری هستم، با تعجب گفتم: مگر شما ایشان را می‌شناسید؟! راننده کامیون پاسخ داد: ما چند تن از رانندگان، هر چند وقت یک بار، خدمت استاد می‌رسیم و از محضرشان استفاده می‌کنیم، روابط ما با آقا به قدری صمیمی هست که اگر هم ایشان در منزل نباشند، سفارش کرده‌اند به اتاق کارشان برویم و با چای از خود پذیرایی کنیم تا ایشان بیایند!

به‌راستی زیبا زندگی کردن، هنرمندی می‌خواهد.

گوهر معرفت آموز که با خود ببری                 که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا           ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
شعر از حافظ

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 21ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۵:۴۱
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه توبه

يكشنبه, ۲۷ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۳۸ ب.ظ

 

یکشنبه‌ی اول ماه ذی‌القعده است (توضیح ادمین: این مطلب مربوط به سال 1396 است که اول ماه ذی‌القعهده یکشنبه بوده) و نمی‌دانم خاصیت این روز و تأثیر توبه در این روز چیست که مرحوم سیدبن‌طاووس در کتاب اقبال و مرحوم میرزا جواد آقا ملکی در کتاب المراقبات و مرحوم آشیخ عباس قمی هم در مفاتیح از رسول اکرم (ص) نقل روایت کرده‌اند که:

حضرت ایشان در روز یکشنبه اول یا دوم ماه ذی‌القعده بیرون تشریف آوردند و فرمودند: یا ایهاالناس! کدام یک از شما اراده‌ی توبه دارد؟ عرض کردیم که همه‌ی ما می‌خواهیم که توبه نماییم.

فرمودند: غسل کنید و وضو بگیرید و چهار رکعت نماز بخوانید (دو نماز دو رکعتی) در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد و سه مرتبه سوره توحید و یک مرتبه فلق و یک مرتبه ناس و پس از اتمام چهار رکعت،

۷۰ مرتبه بگویید: «اَستَغْفِرُ اللّهَ رَبِّی وَ اَتُوبُ اِلَیهِ»

و در آخر بگویید: «لا حَولَ وَلا قُوَّهَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ العَظیمِ»

و سپس بگویید: «یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْلِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنتَ»

 

البته همه می‌دانیم که گناهان انواع دارد و توبه از هر گناه باید مناسب با احوال گناه باشد.

enlightened برخی گناهان نزد پروردگار نابخشودنی است مثل گناهانی که مربوط به حق دیگران است و توبه‌اش، پرداخت یا جبران یا حلالیت طلبیدن لازم دارد؛ و آنقدر حائز اهمیت است که در روایات آمده، وقتی اولین قطره خون شهید بر زمین می‌ریزد، خداوند تمام گناهان گذشته او را می‌بخشد مگر حق‌الناس را که اگر بر عهده داشته، باید که جبران شود.

و این روایت محیرالعقول است که در شب عاشورا ابی‌عبدالله الحسین (ع) به یاران خود فرمودند: هر کدام از شما که حق دیگری را بر گردن دارد، اینجا نماند، برود و ادای حق دیگری کند.

enlightened برخی گناهان، هم توبه و هم جبران لازم دارند مثل حق‌الله که نمی‌توان گفت فقط با توبه، تمام عبادت‌های ترک شده‌ی گذشته، جبران می‌شود بلکه باید کمر همت را بست و پس از ندامت و پشیمانی از ترک عبادات الهی و شروع کردن بندگی به درگاه حضرت حق؛ تلاش در به‌جا آوردن مافات کرد و برای این کار برنامه‌ی منظم و مرتب داشت.

enlightened و دیگر، گناهانی که هم توبه و هم اصلاح لازم دارد و آن گناهانی است که ریشه در انحرافات اخلاقی دارد که صد البته بعد از توبه و ندامت، باید که توّاب اقدام به اصلاح اخلاق و رفتار و کردار خود نماید و کجی‌های رفتاری خود را راست کند تا وعده‌هایی که خداوند به توّابین داده، در موردش محقق گرداند؛ که زیباترین وعده‌ای که خداوند به توّابین واقعی داده، این است که آنها را دوست بدارد: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ»؛ و پرسیده شد که این محبت خدا به بنده‌ی تواب چگونه است؟ فرمودند: اینکه خداوند برایش کشف حُجُب می‌کند، حجاب‌ها را از دید قلبش برمی‌دارد و او را صاحب بصیرت می‌کند؛ و اصلاً مقصود اصلی از توبه هم همین است.

وه که عجب درجه‌ی عظیم و بلندی؛ و چه مقام مرتفع و جاویدی؛ و چه حال لذت‌بخش و بهجت‌آوری است!

 

توبه و ابزار آن:

1️ اشک ندامت و خوف.

امام صادق (ع) فرمودند: وقتی بنده از خوف خدا گریه کرد، گناهان از او همچون برگ درخت می‌ریزد پس همچون روزی که از مادرش زاییده شده، می‌گردد.

2️ ابراز ندامت به زبان؛ در واقع ناله‌ی جانسوز داشتن.

«رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» این دعا و تضرع قوم حضرت یونس بود وقتی که عذاب الهی را دیدند، پس ندا سر دادند: «یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»؛ که دریای رحمت الهی به جوشش درآمد و ندا داد به اسرافیل: «این قوم را دریاب که ما آنها را بخشیدیم.»

3️ توبه باید با شرمندگی و خجالت همراه باشد و این حالت شرم در ظاهر و باطن توّاب پیدا باشد.

مثل آن مرد که عرض کرد: یا رسول الله! آیا وقتی من کفر ورزیدم، خدا مرا می‌دید؟ فرمود: آری، گفت: آیا وقتی دخترانم را زنده به گور می‌کردم، خدا مرا می‌دید؟ فرمود: آری، پرسید: آیا وقتی شراب می‌خوردم، خدا مرا می‌دید؟ و... یکی یکی برشمرد گناهانش را، حضرت هم مدام فرمودند: آری، می‌دید. پس حضرت فرمودند: مگر مسلمان نشده‌ای؟ توبه نکرده‌ای؟ گفت: بله. فرمودند: پس خداوند تو را بخشید. او فریادی کشید: یا رسول الله! با خجالتش چه کنم که در همه‌ی احوال مرا می‌دیده. آنگاه بر زمین افتاد و جان داد.

4️ توبه باید نصوح باشد.

پرسیدند: توبه نصوح چگونه است؟ فرمودند: مثل شیری که از نوک سینه‌ی مادر خارج می‌شود که دیگر به هیچ وجه به آن سینه برنمی‌گردد؛ تواب هم بعد از توبه دیگر محال باشد که به گناه برگردد یعنی در واقع ریشه‌ی تمایل به گناه را در خود می‌سوزاند.

مولوی می‌گوید: پسری، مادری هرجایی داشت، روزی او را کشت. مردم زبان به ملامت گشودند که اگر مادرت هزار عیب هم داشت، نباید او را می‌کشتی. گفت: مادرم رسوایی به ‌بار آورده بود؛ او را کشتم، شاید خاک، عیب‌های او را بپوشاند. گفتند: تو می‌بایست شریک او را در گناه می‌کشتی. مرد گفت: بنابراین باید هر روز یکی را می‌کشتم و دستم به خون خلایق آلوده می‌شد، مادرم را کشتم تا نیاز به کشتن کسی نباشد.

آن مادر هرجایی، نفس ما است، برای او هر روز عزیزی را می‌کشیم، از اثر وجود او و فرمانبرداری ما از اوست که دنیا برایمان سخت می‌شود؛ باید نفس را کشت تا از هر گزند و آسیبی دوری جست.

مادر بت‌ها، بت نفس شماست            زانکه آن بت، مار و این بت، اژدهاست

 

فرموده‌اند امام حسین (ع) به آن گنهکار که گفت: پسر فاطمه! نمی‌توانم گناه را ترک کنم؛ فرمودند: لیکن هرچه می‌خواهی گناه کن اما به شش شرط:

  1. جایی گناه کن که خدایت نبیند.
  2. به روز گناه، روزی او را مخور.
  3. به وقت گناه از زمین خدا خارج شو و در جایی دیگر گناه کن.
  4. به وقت مرگ بگریز تا دست ملک مرگ به تو نرسد.
  5. به وقت قیامت به گوشه‌ای پنهان شو تا دیده نشوی و به پای حساب حاضر نگردی.
  6. وقتی فرمان داد به دوزخت ببرند، زنجیرهای عذاب پاره کن و بگریز؛

و اگر اینها را نمی‌توانی، ترک گناه کن.

 

تلاش کنیم امروز با هم نماز توبه‌ای حقیقی بخوانیم. من الله التوفیق

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 8ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۳:۳۸
خادمه الزهراء

نوستراداموس و مهدویت

يكشنبه, ۲۷ آذر ۱۴۰۱، ۰۱:۰۵ ب.ظ

درود بر منتظران یار سفر کرده

ظهور و قیام یک انسان کامل برای نجات نسل بشر، سخن نوپا و جدیدالولادة نیست که درکش غیر قابل هضم و باور باشد بلکه این موضوع عقیده و آرزوی قطعی همه‌ی ادیان در طول تاریخ بوده و به‌ویژه نوید و بشارت محکم کتاب و سنت در اسلام بوده و هست. از استحکام این عقیده همین بس که مفتی‌های خشک مغز اهل حجاز هم نتوانسته‌اند از زیر بار آن فرار کنند و منکرش شوند و می‌گویند: اعتقاد به ظهور مهدی بر هر مسلمانی واجب است؛ و این جزء عقاید اهل سنت و جماعت محسوب می‌شود و جز افراد نادان و بی‌خبر و بدعت‌گذار، آن‌را انکار نمی‌کنند.

این مطلب در جوابیه‌ی محمد صالح القزّاز، دبیر کل رابطة العالم الاسلامی وهابیان حجاز، به سؤال ابومحمد از کنیا داده شده است.

 

 

در این سال‌های اخیر یک‌باره در جهان، مسأله‌ی مهدویت و اعتقاد شیعیان عالم به وجود موجود الهی در دنیا، سر و صدای عجیبی به‌راه انداخت درحالی‌که این موضوعی بود قدیمی و نویدی بود آسمانی در تمام کُتُب و تمام ادیان قبل از اسلام؛ و در اسلام هم از آغاز به این مسأله پرداخته شده بود مخصوصاً در غدیر خم که رسول اکرم (ص) اشارات زیادی به وجود و قیام مهدی (عج) داشتند.
از مهم‌ترین دلایل سر و صدای اخیر را می‌توان چند موضوع دانست:

یکی انقلاب اسلامی ایران یا به‌قول غربی‌ها، «اصول‌گرایی» و «بنیادگرایی»، مخصوصاً اینکه این موج در کشورهای دیگر اسلامی هم کم و بیش دیده شده و می‌شود. و دیگر نمایش فیلم نوستراداموس، سه ماه متوالی در شبکه‌های تلویزیونی غرب و بسیاری از کشورهای جهان؛ و چند موضوع دیگر که تقریباً همزمان و پس از انقلاب انجام شد.

نوستراداموس ستاره‌شناس و پزشک فرانسوی حدود پانصد سال قبل زندگی می‌کرد اما حوادث مرموز جهان از سال ۱۶۰۰ تا ۲۰۰۰ میلادی را پیش‌بینی کرده‌است. پیش‌گویی‌های او در کتابی به سال ۱۹۸۰ به همت بانو اریکا چات هام، از سوی بنگاه انتشاراتی گورکی در لندن به چاپ رسید و چندین بار تجدید چاپ شد. در ایران نیز به‌وسیله‌ی خانم پوران فرخزاد به فارسی ترجمه و در ۸۹۶ صفحه به چاپ رسید.

آنچه باعث تعجب است؛ و شگفتی‌آور اینکه این پیش‌بینی‌ها هم مانند همه‌ی پیش‌بینی‌های ستاره‌شناسان و کاهنان جهان، کمرنگ و بی‌رنگ شده و در گوشه‌ای افتاده بود و بازار چندانی نداشت اما بلافاصله بعد از انقلاب اسلامی در ایران به‌کمک سیاست‌های شیطانی، این کتاب با شرح و تفسیرهای متعدد به صدها و به قولی میلیون‌ها نسخه چاپ و پخش شده است؛ و عجیب‌تر اینکه فیلمی مهیج و هول‌انگیز از سرگذشت پیش‌بینی‌های نوستراداموس ساختند و آن را سه ماه پی‌درپی در شبکه‌های تلویزیونی فرانسه و امریکا در معرض نمایش گذاشتند؛ و چون یکی از پیش‌بینی‌های آن ستاره‌شناس، ظهور مهدی (عج) در مکه معظمه بود، آن‌را در فیلم مذکور به‌طرز ماهرانه‌ای پیاده کرده؛ و تماشاچیان، مهدی (عج) را در آن فیلم دیدند که چگونه از اتاق فرماندهی و عملیاتی به کمک ژنرالهای بزرگ خود، برنامه‌ی جنگ را اداره کرده و از قلب صحرای حجاز، موشک‌های غول‌پیکر را به‌طرف پایگاه کفر و استعمار غرب پرتاب کرده‌است.

از طرف دیگر، پرداختن دانشمندان مطرح و صاحب‌نام جهان بر لزوم یک حکومت جهانی؛ و تشویق و ترغیب مردم به فراهم آوردن چنین حکومتی است. به‌عنوان نمونه آلبرت اینشتین فیزیکدان بزرگ در کتاب «مفهوم نسبیّت» خود چنین آورده که: ملل جهان از هر نژاد و رنگی که باشند، می‌توانند و باید زیر یک پرچم واحد بشریت در صلح و صفا زندگی کنند آن‌هم همراه با برابری و برادری. و برتراند راسل فیلسوف و ریاضی‌دان مشهور انگلیسی می‌گوید: اکنون از لحاظ فنی مشکل بزرگی در راه یک امپراطوری جهانی وجود ندارد، ناچار یا باید حکومت واحدی را قبول کنیم یا آنکه به عهد بربریّت برگردیم و به نابودی نژاد انسانی راضی شویم.

آری آن پیشگویی‌ها و این نظرات نوین دانشمندان علمی، سیاستمداران جهان‌خوار را وادار به عکس العمل در مقابل این عقیده و انتظار بشری کرده، پس دست به کار شده تا با انواع برنامه‌ها و فعالیت‌ها جلوی این دگرگونی جهانی را بگیرند و در این رابطه یک ساعت هم بیکار ننشسته‌اند و بسیار هم علاقه‌مند هستند به‌واسطه‌ی خودِ مسلمانان، با بودجه‌ی خود مسلمانان؛ و با صرف نیروهای مسلمان، با مهدویت به مبارزه برخیزند.

اما بد نیست بدانیم که جناب نوستراداموس چه گفته‌اند، به‌طور خلاصه:

1- پروردگار به بشریّت نشان خواهد داد که برای جنگ بزرگ دیگری، بنیانگذار دیگری به‌وجود خواهد آمد قبل از آنکه آسمان از سلاح‌ها و موشک‌ها خالی دیده شود؛ آسیب بزرگی چپ را تکان خواهد داد.

2- مردی که یکی از نام‌های پیامبری را که آخرین پیامبر است، بر خود دارد؛ روز دوشنبه را برای تعطیل برخواهد گزید، آن مرد در شور خود آنچنان پیش خواهد تاخت که ملتی را از اجبار به فرمانبرداری نجات خواهد داد.

3- به کلمه‌ای آسمانی که در گیرنده‌ی زمین و آسمان است، معنایی داده خواهد شد؛ رمزی طلایی در رفتار اهل راز آشکار می‌شود جسم و روح و روان همگی توانمند هستند، همه‌چیز مانند دریایی از زیر آسمان، زیر گام‌های او قرار می‌گیرد.

4- دور از اسپانیا از درون کرانه‌های رود بزرگ "گودال کویویر" تا قلمرو "گرانادانا"، صلیب به‌وسیله‌ی پیروان محمد (ص) مردود خواهد شد.

5- تو ای فرانسه، اگر از آب‌های "لیگوریا" گذر کنی، خود را در میان دریا و جزایر در محاصره خواهی یافت و پیروان محمد در برابر تو خواهند ایستاد.

6- پادشاه سالخورده از سرزمین خود گریزان شده و می‌رود تا از مردم خاور زمین، یاری بگیرد؛ او به سبب وحشت از صلیب‌ها، پرچمش را به‌هم پیچیده و از راه زمین و دریا به "میتیلن" خواهد رفت.

7- در سرزمین نیک‌بخت عربی، یک شخصیت قدرتمند محمدی با آیین محمدی، زاده خواهد شد، او اسپانیا را به ناآرامی کشانده و گرانادا و بیشتر ساکنین لیگوریا را از راه دریایی تسخیر خواهد کرد.

8- بال‌های فرّ و شکوه مقدس با ورود آیین‌گذار بزرگ، فرو خواهد افتاد، او فروتنی را پیشه ساخته و شورشیان را به دردسر خواهد انداخت، همسانِ او دیگربار بر روی زمین دیده نخواهد شد.

9- آنگاه که گل سرخ در میان دنیای بزرگ به قدرت می‌رسد، خون مردم به خاطر حرکات تازه، جاری خواهد شد، به سخن راستین، دهان‌ها را خواهد بست آنگاه که انتظارش را دارند نجات دهنده به هنگام نیاز، اگر چه دیر، فرا خواهد رسید.

10- هفت ماه گذشته از سال ۱۹۹۹ پادشاه بزرگ وحشت، از آسمان فروخواهد آمد که هم او، پادشاه بزرگ منگل‌ها را به زندگی دوباره باز خواهد گرداند، اندکی پیش و پس از آن رویداد جنگ بر دنیا حکومت خواهد کرد.

همه‌ی این نکات از کتاب پیش‌بینی‌های نوستراداموس انتخاب شده؛ و در یک جمله، خلاصه اینکه او پیش‌بینی کرده که: یک شخصیت بزرگ، هم‌نام پیامبر آخرالزمان زاده خواهد شد و ظهور خواهد کرد اگر چه دیر ولی نجات دهنده؛ او بر دنیا حکومت خواهد کرد و همه‌چیز در زیر گام او قرار خواهدگرفت.

طفیل هستی عشقند آدمیّ و پری                  ارادتی بنما تا سعادتی ببری
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی               که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری

شعر از حافظ

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 6ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۳:۰۵
خادمه الزهراء

خواجه عبدالله انصاری می‌گوید: از این‌جا تا به قرب خداوند، هزار قدم است؛ صد منزل و در هر منزل ده قدم. این سخن خواجه در دل انسان، ترس و اضطراب به‌وجود می‌آورد و دوری راه، انسان را متحیر می‌گرداند. و چه خوب که معصومین (ع) را داریم که امام سجاد (ع) در دعای ابوحمزه می‌فرماید:

«وَ أنَّ الرّاحِلَ إلِیکِ قَرِیبُ المَسافَه»

خدایا، راه کوچ کننده‌ی به‌سوی تو نزدیک است.

امام معصوم (ع) می‌فرماید: راه دور نیست، نزدیک است زیرا در این راه، سر و کار انسان با کریمان است. خدای کریم، مَلک کریم، کتاب کریم، پیامبر کریم، راهبران کریم؛ آری با کریمان کار دشوار نیست! آشتی کردن، حرف زدن؛ و نزدیک شدن به کریم بسیار آسان است.

ببینید امام سجاد (ع) در مناجات مریدین چه می‌فرماید:

«سُبحَانَکَ مَا أَضیَقَ الطُّرُقَ عَلَى مَنْ لَمْ تَکُنْ دَلِیلَهُ وَ مَا أَوضَحَ الحَقَّ عِندَ مَنْ هَدَیْتهُ سَبِیلَهُ‏»

خدایا آنکه تو او را رها کردی، چقدر راه برای او تنگ و باریک است و آن‌کس که تو دلیل و رهنما و رهبر او هستی، راهش چقدر روشن و واضح و نزدیک است.

به امام سجاد (ع) عرض کردند: آقا، حسن بصری رئیس دراویش و صوفیه می‌گوید: عجیب و تحیّربرانگیز است که یک انسان نجات پیدا کند، چگونه ممکن خواهد بود که انسان به‌سوی خدا برود؟! امام (ع) فرمودند: حسن بصری اشتباه می‌کند، اینطور نیست بلکه من می‌گویم عجیب است و بسیار شگفت‌آور است و جای تحیّر دارد که با این همه گستردگی رحمت و مهربانی و کرم خداوند، باز هم انسانی رستگار نشود و راهی دوزخ شود.

اگر جهنمی دیدی، تعجب کن نه بهشتی! آن خدای کریمی که فرموده: نیت گناه کنی، نمی‌نویسم؛ مرتکب گناه شدی، هر گناهی را همان یکی می‌نویسم؛ و اگر گناه کردی، هفت ساعت مهلت می‌دهم تا فرصتی برای جبران داشته باشی بلکه با جبران کردنت اصلاً گناهت را ننویسم!

مَثَل کرمش، کریم اهل البیت حضرت مجتبی (ع) و کریمه‌ی اهل البیت حضرت معصومه (س)، تالی تِلو حضرت زهرای اطهر (س) است. (توضیح ادمین: تالی تِلو یعنی مثل و مانند، همتا و شبیه و دنباله‌رو)

که هزاران شکر به درگاه آن کریمی که ما را همسایه‌ی کریمه‌ی اهل البیت (ع) قرار داده است. باشد که از نامش و زیارتش و نورانیت حرمش و از توسل به دامن فاطمی‌اش بهره‌ها ببریم.

 

 

لقمه‌ی امروز را با کرامتی از بانوی کرامات شیرین‌تر کنیم:

به‌صورت متواتر با اسناد مورد اعتماد از یکی از خدّام حرم مطهر حضرت معصومه (س) به نام مرحوم سید محمد رضوی نقل شده که گفته است: شبی در عالم رؤیا حضرت معصومه (س) را خواب دیدم، فرمود: بلند شو چراغ گلدسته‌ها را روشن کن.

به ساعت نگاه کردم، دیدم چهار ساعت به اذان صبح باقی است. دوباره خوابیدم؛ اما باز همان رؤیا تکرار شد. بار سوم بی بی بر من نهیب زد و فرمود: مگر به تو نگفتم که بلند شو و چراغ‌های گلدسته‌ها را روشن کن!

از جای برخاستم و چراغ‌های گلدسته‌ها را روشن کردم. برف سنگینی آمده بود، همه‌جا سفیدپوش و هوا بسیار سرد بود.

فردا هوا آفتابی شد، در صحن مطهر ایستاده بودم، دیدم گروهی از زائران با یکدیگر صحبت می‌کنند و می‌گویند: ما چقدر باید از این بی بی تشکر کنیم، اگر چند دقیقه چراغ‌های گلدسته‌ها دیرتر روشن می‌شد، ما از سرما تلف شده بودیم.

معلوم شد که اینها در اثر بارش سنگین برف راه را گم کرده بودند و بدون وسیله در وسط بیابان مانده ‌بودند، وقتی چراغ‌ها به فرمان بی بی روشن می‌شود، مسیر شهر معلوم می‌شود و خود را به شهر می‌رسانند و از سرمای سوزان رهایی می‌یابند.

هدیه به پیشگاه مطهرش صلواتی فرستید.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 5ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۲:۴۳
خادمه الزهراء

شفیعه‌ی روز جزا

يكشنبه, ۲۷ آذر ۱۴۰۱، ۱۲:۲۳ ب.ظ

در عظمت شأن حضرت معصومه (س) همین یک روایت از امام صادق (ع) کافیست که قبل از میلاد موسی بن جعفر (ع) بیان فرمودند که: «آگاه باشید خداوند حرمی دارد و آن مکه است؛ و برای پیامبر (ص) حرمی است و آن مدینه است؛ و برای امیرالمؤمنین علی (ع) حرمی است و آن کوفه است؛ و آگاه باشید که من و فرزندان بعد از من هم حرمی داریم که قم است؛
🌹 آگاه باشید که بهشت، هشت درب دارد که سه‌تای آن از قم گشوده می‌شود؛
🌹 و آگاه باشید که یکی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی در آنجا رحلت می‌کند که با شفاعت او همه‌ی شیعیان ما وارد بهشت می‌شوند.»

آیة الله ناصری نقل کرده‌اند که: در قم و اطراف آن خشکسالی شد و همه چیز و همه کس در معرض تلف قرار گرفتند. اهالی، چهل نفر از متدین‌ترین افراد شایسته را انتخاب کردند و به قم فرستادند، در صحن بست نشستند تا شاید کریمه‌ی اهل بیت تفضل نمایند. سه شبانه روز، چهل نفری به دعا و ثنا و استغاثه مشغول بودند. شب سوم یکی از آنها میرزای قمی را به خواب دید، ایشان پرسیدند: چرا اینجا نشسته‌اید؟ جریان را گفتند، میرزا فرمود: برای همین؟! گفتند: بله. مرحوم میرزا فرمودند: این‌که چیزی نیست! این مقدار از دست ما هم برمی‌آید، برای این کارها به ما مراجعه کنید؛ ولی هنگامیکه شفاعت عالم را خواستید، دست توسل به طرف این شفیعه‌ی روز جزا دراز کنید!

این رؤیا صادقه است زیرا مطابق با حدیث امام صادق (ع) است.

هدیه به پیشگاه مطهرش صلواتی فرستید.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 4ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۲:۲۳
خادمه الزهراء

چه غریب خواهد بود برای آن کسی‌که در طول روزی که تعلق به او دارد، دوستان و منتظرانش کمترین برنامه‌شان اُنس با او باشد. آنقدر کم از او می‌گوییم و آنقدر کم از او می‌نویسیم و آنقدر کم تبلیغش را می‌کنیم که برخی راحت، منکر غیبتش یا بودنش شده‌اند!

بیچاره‌ها با افتخار می‌گویند مگر می‌شود؟! خوب، هر وقت وجود چنین شخصی لازم باشد، همان زمان و دوره به‌دنیا خواهد آمد!

و عجیب‌تر اینکه اینها ادعای مسلمانی و اهل قرآن بودن هم دارند! اما گویی اصلاً قرآن نخوانده‌اند؛ قرآن نشان از غیبت‌های زیادی دارد.

 

و اینک نمونه‌ای از غیبت‌ها:

اول- به اعتقاد اکثر مسلمانان جهان و نوشته‌ی مورخان، خضر پیامبر (ص) از زمان حضرت موسی (ع) تا کنون زنده‌است و کسی از محل و مکان و یارانش اطلاعی ندارد و اینقدر می‌دانیم که داستان وی با حضرت موسی (ع) در قرآن آیات ۵۹تا ۸۲ سوره‌ی کهف ذکر شده‌است. به گمان برخی از مردم او گاهی آشکار می‌شود، کسی‌که او را می‌بیند، گمان می‌کند یکی از زهّاد است و چون ناپدید می‌شود، می پندارد او خضر (ع) بوده‌است.

 

دوم- غیبت حضرت موسی بن عمران (ع) از وطن که از فرعون و قوم او فرار نمود و داستانش در قرآن در سُور مختلف آمده‌است، در طول غیبت هیچ‌کس از او اطلاعی نداشت و موسی (ع) را نمی‌شناخت تا زمانی‌که خداوند او را برانگیخت و او به دعوت خلق برخاست، آنگاه دوست و دشمن او را شناختند.

 

سوم- داستان حضرت یوسف (ع) فرزند حضرت یعقوب است که یک سوره‌ی قرآن مربوط به همین داستان است. با وجودی‌که یعقوب پیامبر بود و صبح و شام به او وحی می‌شد لیکن از غیبت فرزندش یوسف (ع) خبر‌نداشت و همچنین این غیبت بر سایر فرزندانش نیز پوشیده‌بود تا جایی‌که فرزندان یعقوب (ع) از فلسطین به مصر می‌آمدند و بر یوسف (ع) وارد می‌شدند و با او معامله و دادوستد می‌کردند ولی او را نمی‌شناختند. تا آنکه سالها گذشت و خداوند واقع امر را به آنان مکشوف داشت و خبر زنده بودن یوسف (ع) آشکار‌گشت و خداوند او و پدر و برادرانش را در یک‌جا جمع‌کرد.

 

چهارم- داستان یونس (ع) فرزند متّاع که پیامبر خدا است و در قرآن آمده‌است. وقتی قوم او بر مخالفت خود افزودند و او را سرزنش‌کردند، یونس (ع) از میان آنان فرار‌کرد و از نظر همه‌ی قوم پنهان‌گردید به‌طوریکه هیچ‌کس نمی‌دانست او در کجاست؛ و خداوند او را در شکم ماهی پنهان‌نمود و تا پایان مدت به علت مصلحتی او را زنده نگه‌داشت سپس او را بیرون‌آورده و سالم به سوی قومش بازگردانید.

 

پنجم- داستان اصحاب کهف است که در قرآن ذکر شده‌است. اینان به خاطر حفظ دینشان از ترس مردم فرار‌کردند و ۳۰۹ سال از نظر قوم غایب‌ بوده و با حالت ترس به غاری پناه‌بردند تا آنکه خداوند آنها را زنده کرد (و یا از خواب بیدار‌کرد) و به سوی قومشان برگشتند.

 

ششم- داستان عُزیر (ع) که پیامبر است. و در آیه‌ی ۲۶۱ سوره‌ی بقره آمده‌است. خداوند او و الاغش را صد سال میراند و بعد او را زنده‌کرد درحالیکه آب و غذایش هنوز باقی و تغییر نکرده‌بود.

 

هفتم- داستان غیبت عیسی (ع) است. یهود و نصارا بر کشته‌شدن وی اتفاق دارند اما خداوند با بیان آیه ی ۱۵۶ سوره‌ی نساء (که فرمودند: او را نکشتند و دار‌نزدند بلکه مطلب بر آنان مشتبه‌گشت) آنها را تکذیب ‌کرد.

غیبت قائم نیز چنین‌است زیرا امت اسلام به واسطه‌ی طولانی‌شدن غیبتش وجود او را انکار می‌کنند بعضی خواهند‌ گفت: هنوز متولد‌ نشده! و گروهی می‌گویند: متولد‌شده و وفات‌کرده است! طایفه‌ای می گویند: امام یازدهم (ع) عقیم بوده‌است! و جماعتی هم ائمه (ع) را سیزده تن و بیشتر خواهند‌دانست! و عده‌ای هم می‌گویند روح قائم در بدن دیگری سخن می‌گوید!

عیسی بن مریم (ع) هم اکنون زنده و غایب است و زمان ظهور مهدی (عج) از آسمان به زمین فرود می‌آید. حذیفه از رسول اکرم (ص) نقل‌کرده که آن حضرت فرمودند: مهدی (عج) متوجه می‌شود که عیسی فرزند مریم از آسمان فرود‌آمده و گویی از موهای سر‌ و صورتش آب می‌ریزد، مهدی (عج) به او می‌گوید: جلو بایست و با مردم نماز‌بخوان. حضرت عیسی (ع) می‌گوید: نماز باید بوسیله‌ی شما اقامه‌شود، پس عیسی (ع) پشت سر مردی از فرزندان من ایستاده و نماز می‌خواند.

 

هشتم- داستان حضرت ابراهیم (ع) است. آزر منجم مخصوص نمرود از روی حساب نجوم به‌دست‌آورد که مولودی به دنیا می‌آید که دین و آیین نمرودیان را برهم‌خواهد‌زد، نمرود پس از خبردار شدن از آزر پرسید: در چه سرزمینی این مولود به دنیا خواهد‌آمد؟ آزر گفت: در همین سرزمین. نمرود دستور‌داد هر پسری که در آن سال به دنیا آمده‌بود، همه را به قتل‌برسانند و مردان از زنان کناره‌گیری ‌کنند، به شهادت تاریخ بین هفتاد هزار تا صدهزار کودک پسر در این ماجرا به شهادت‌رسیدند اما سرانجام ابراهیم (ع) در سرزمین ایران (شوش) به دنیا‌آمد. (توضیح ادمین: حققان، سرزمین بابل یا شوش یا حران را زادگاه ابراهیم می‌دانند.)

مادر ابراهیم (ع) هنگام وضع حمل به غاری رفت و ابراهیم (ع) در همان غار به دنیاآمد، و طبق روایات هر روز به اندازه‌ی یک هفته رشد می‌کرد و خداوند متعال روزی او را در انگشتش قرار‌داده‌بود که آن را می‌مکید و روزی می‌خورد. پس از سیزده سال با پای خود به شهر بازگشت و در طول این مدت جز مادر ابراهیم (ع) کسی از جایگاه او خبردار‌نبود.

 

نهم- داستان غیبت حضرت صالح (ع) است. ایشان از پیامبران است که نام مبارکش نُه بار در قرآن آمده‌است و از حیث زمان بعد از نوح (ع) و قبل از ابراهیم (ع) بوده‌است. حضرت صالح(ع) بر قوم ثمود که مردمی بت‌پرست بودند مبعوث‌بود. در بخشی از حدیثی از امام صادق (ع) آمده که فرمودند: صالح مدتی از نظر قومش غایب شدند. صالح در روز غیبت مردی کامل و دارای شکمی هموار و اندامی زیبا و محاسنی انبوه و گونه‌های کم‌گوشت، میانه بالا و متوسط‌القامة بود، پس از غیبت چون به سوی قوم بازگشت تغییر کرده‌بود و او را نشناختند؛ و در موقع بازگشت وی، قومش سه دسته شدند: دسته‌ی اول منکر وی شدند، دسته‌ی دوم مشکوک بودند، دسته‌ی سوم یقین دانستند که او صالح پیامبر است. دسته‌ی اول گفتند: صالح پیامبر (ع) شکل تو نبود. دسته‌ی دوم سخن او را نشنیدند و سخت از وی دوری‌کردند. دسته‌ی سوم گفتند: به ما خبری ده که به آن وسیله درباره‌ات شک‌نکنیم و بدانیم تو صالح هستی. صالح گفت: من صالح هستم که ناقه را برای شما آورده‌ام و علامت ناقه این بود که یک روز برای خوردن آب به آبشخور می‌رفت و روز دیگر آن را برای شتران دیگر می‌گذاشت. گفتند: راست گفتی ما به خداوند و آنچه تو از نزد او آوردی ایمان داریم...

 

دهم- داستان غیبت لاوی بن برخیا است. نعثل یهودی به خدمت رسول (ص) آمده و شهادتین جاری کرده و گفت: من در کتب انبیای قبل دیدم که در آخرالزمان پیامبری می‌آید که نامش احمد و محمد (ص) است و او خاتم الانبیاء بوده و اوصیای او دوازده نفر به عدد اسباط هستند. رسول اکرم (ص) فرمودند: آیا اسباط را می‌شناسی؟ او گفت: آری آنان دوازده نفر هستند که نخستین آنان لاوی بن برخیا است. او مدتی از بنی اسرائیل غایب‌شده سپس به نزد قوم خود برگشت و دین خدا را پس از، از‌هم‌گسیختگی دوباره زنده‌کرد و با پادشاه ستمگری به‌نام قرسطیا جنگید و او را کشت.

حضرت فرمود: آنچه در میان بنی‌اسرائیل واقع‌شده، در میان امت من نیز مو به مو واقع خواهد‌شد. دوازدهمین فرزند من غایب می‌شود، وقتی به طرف امت بازگشت می‌کند که از اسلام، اسمی و از قرآن جز رسوم و آداب ظاهری نمانده ‌باشد. در چنین شرایطی خداوند به او اجازه‌ی خروج می‌دهد و به وسیله‌ی او اسلام ظاهر و تجدید می‌شود ...

 

یازدهم- داستان غیبت ذوالقرنین است و نام اصلی او (عیاش) است. قرآن کریم در سوره‌ی کهف داستان مشروحی درباره‌ی او دارد اما اینکه او کیست در میان مفسرین و مورخین اختلاف ‌است.

حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: همانا ذوالقرنین بنده‌ی صالح خداوند بود و خداوند او را بر بندگانش حجت قرار ‌داده‌بود ذوالقرنین مردم را به سمت خداوند دعوت‌کرد اما مردم ضربتی (به سمت راست سرش) زدند و او مدتها از نظر مردم غایب‌شد، غیبتی آنچنان طولانی که گفتند مرده یا هلاک‌شده؛ و معلوم نیست در کدام وادی سرگردان‌است!

اما ذوالقرنین پس از غیبت طولانی مجدداً به سمت قومش بازگشت و این‌بار هم مورد حمله‌ی آنان قرار‌گرفت و دومین ضربه را به سمت چپ سرش زدند. آگاه باشید که در میان شما کسی است که همان روش و سنت ذوالقرنین را دارد، خداوند، سبب و امکانات همه‌چیز را برای او فراهم‌کرد و قدرتی در زمین به او داد که شرق و غرب را درنوردید.

اما به زودی سنت و روش ذوالقرنین در قائم از اولاد من جاری خواهد شد و قائم، شرق و غرب عالم را زیر فرمان حکومت خود می‌آورد. در اطراف جهان، کوه و دشت و بیابانی نیست که ذوالقرنین در آن قدم‌نهاده‌باشد مگر اینکه مهدی (عج) در آن قدم‌خواهد‌گذاشت (و آن را زیر چتر حکومتش خواهد‌کشید) همه‌ی گنج‌ها و معادن زمین را خداوند برای قائم ظاهر می‌کند و او را بوسیله‌ی ترسی (که در دل دشمنانش افکند) یاری‌خواهد‌کرد. قائم (عج) جهان را پر از عدل و داد می‌کند همانطور که از ظلم و جور پر‌شده‌باشد.

با این همه سابقه‌ی غیبت، چرا باید غیبت حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف، عجیب و غیر قابل قبول برای عده‌ای باشد؟!

به جهت تعجیل در فرجش صلواتی بفرستید   .

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 30ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۰:۳۹
خادمه الزهراء

 

همیشه به‌خاطر دارم که این شعر، اولین شعری بود که از استاد بزرگوارم مرحوم خانم مالک یاد گرفتم ]شعر از حافظ - ادمین[:

صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم‌اند                 بر اثر صبر نوبت ظفر آید

وقتی این شعر را برایم خواند، پرسید: آیا فهمیدی یعنی چه؟ از آنجا که بسیار جاهل و نادان بودم، گفتم: بله؛ و برای این بله، چهل سال است که افسوس می‌خورم که ای کاش گفته بودم: نه، نمی‌دانم، شما بفرمایید که چه معنا دارد.

اگر چه این معنا را در طی ده سال زندگی در کنارش به عینه دیدم اما افسوسِ آن بله را هنوز با خودم دارم و هرگز نفهمیدم که در صبر چه حکمتی نهفته است که خداوند زیباترین وعده‌ها را به صابران داده: هم بشارت، هم صلوات و رحمت، هم وعده‌ی لقاء الهی.

پیامبر (ص) فرمودند: جبرئیل نزد من آمد و عرض کرد: خداوند مرا با هدیه‌ای به‌سوی شما فرستاده است که به هیچ‌کس قبل از شما عطا نفرموده‌است. من پرسیدم: آن هدیه چیست؟

گفت: صبر و بهتر از آن. گفتم: بهتر از صبر چیست؟

گفت: رضا و بهتر از آن. گفتم: بهتر از رضا چیست؟

گفت: زهد و بهتر از آن. گفتم: بهتر از زهد چیست؟

گفت: اخلاص و بهتر از آن. گفتم: بهتر از اخلاص چیست؟

گفت: یقین و بهتر از آن. گفتم: بهتر از یقین چیست؟

گفت: به‌راستی که راه وصول آن توکل بر خداوند است.

گفتم: توکل چیست؟ گفت: آنکه بدانی که مخلوق هیچ زیان و منفعتی نرساند و عطا و منع نکند؛ و با چنین اعتقادی از مردم مأیوس گردد.

پس وقتی بنده چنین شد، به‌غیر از خدا به کسی امیدوار نشود؛ و از غیر خدا نترسد؛ و به هیچ‌کس جز او چشم و طمع ندارد. این است معنی توکل!

گفتم: معنی صبر چیست؟ گفت: در سختی‌ها آنچنان باشی که در خوشحالی هستی؛ و در تنگ‌دستی و فقر آنچنان باشی که در توانگری هستی؛ و در گرفتاری آنچنان باشی که در عافیت هستی؛ و از آنچه که بر تو وارد می‌شود به مخلوقات شکایت ننمایی.

در روایات آمده‌است که حضرت عیسی علیه‌السلام عرض کرد: پرودگارا، دوست دارم یکی از اولیای خودت را به من نشان بدهی که در بهشت با من، هم‌درجه باشد. ندا آمد: در فلان بیابان، دهی است و در آن قلعه‌ای وجود دارد و پیرزنی در آن زندگی می‌کند که از امت تو می‌باشد، او در بهشت، هم‌درجه و هم‌مقام با تو خواهد بود؛ و از اولیای ماست.

حضرت به‌سراغ او رفت؛ پیرزنی دید بسیار نحیف و ناتوان که چشمانش نابینا بود و قدرت راه رفتن هم نداشت در عین حال مدام مشغول ذکر گفتن بود. حضرت بر او سلام کردند، او هم جواب داد: علیک السلام یا روح الله!

حضرت فرمودند: تو هرگز مرا ندیده‌ای و با هم هیچ صحبتی نداشته‌ایم و چشم‌هایت هم نابیناست، چگونه مرا شناختی؟!

گفت: یا روح الله! آن کس که مرا به تو معرفی کرد، تو را هم به من معرفی کرد.

حضرت فرمودند: چه ذکری می‌گویی؟ گفت: «الحَمدُ للّهِ عَلی نَعمائِهِ وَ الشُّکرُ عَلَی آلائِه»

حضرت فرمودند: برای کدامین نعمت، شکر خدا می‌کنی؟!

گفت: یا عیسی! هیچ کس مثل من، نعمت به او تمام نشده، خداوند به من قلبی داده شاکر؛ و زبانی داده‌است ذاکر؛ و بدنی داده‌است صابر. چه کسی غنی‌تر از من است؟! پس چرا تشکر نکنم از او به‌خاطر عنایاتی که بر من روا داشته‌است؟!

صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم‌اند                در اثر صبر نوبت ظفر آید

شاید صبر و ظفر دو روز هستند:

🌹 صبر عاشورا؛
🌹 و ظفر روز ظهور مهدی (عج) که نتیجه‌ی کربلاست!

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 20ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۵:۴۱
خادمه الزهراء

 

گل‌های زیادی ریشه در قلب شما دارند با آبیاری به‌موقع آنها را رشد دهید. قلب انسان، اعجوبه‌ای بی‌همتاست. از عجیب بودنش همین بس که محل نظر خداوند است.

رسول خدا که درود خداوند بر او باد، فرمودند: خداوند به چهره‌ها و دارایی شما، نگاه نمی‌کند بلکه به دلها و کردارهای شما می‌نگرد.

و در سخن بسیار زیبای دیگر فرمودند: همانا خداوند متعال در زمین ظرفهایی دارد، بدانید که آن ظرفها همان دل‌ها هستند؛ پس دوست داشتنی‌ترین دل‌ها نزد خداوند، رقّت آمیزترین و صاف‌ترین و قوی‌ترین آنهاست؛
🌹 با رقّت‌ترین آنها برای برادران؛
🌹 و صاف‌ترین آنها از گناهان؛
🌹 و قوی‌ترین آنها در راه خدا.

 

در روزگاران قدیم، مردم چین و روم در نقاشی شهرت جهانی داشتند و هر کدام مدعی برتری در این فن بودند تا این که سلطان هر دو قوم آنها را خواستند و گفتند: می‌خواهیم شما را بیازماییم تا بهترین انتخاب شود. پس در سالن بزرگی، پرده‌ای ضخیم نصب کردند و دو دیوار روبروی هم را در اختیار دو گروه گذاشتند و انواع رنگ‌ها و ابزار نقاشی را به آنها دادند، هر دو گروه مشغول کار شدند بدون آن که از کار هم اطلاع داشته باشند.

روز پایان کار، هر دو سلطان همراه کارشناسان وارد شدند و از دیدن نگاره‌های زیبا و رنگ‌آمیزی دل فریب و هنر ظریف چینیان به شگفت درآمدند و صدها آفرین بر آنها گفتند و چیره‌دستی آنان را ستودند.

و سپس پرده را کنار زدند به سراغ رومیان رفتند، با کمال تعجب دیدند تمام نگارگری چینیان روشن‌تر و جلوه‌گرتر در این دیوار هم نقش بسته درحالیکه رومیان هیچ رنگی مصرف نکرده‌اند! و در تمام مدت دیوار را صیقل زده‌اند.

کارشناسان و سلاطین، انگشت به دهان، حیران مانده بودند زیرا:
هر چه اینجا بُوَد، آنجا به نمود            دیده را از دیده خانه می‌ربود

در این مسابقه‌ی هوش و آزمون هنر، هنرمندان رومی برنده شدند زیرا که زیباییِ هنر خود را بی‌رنگ و بو؛ و ساده و صاف نشان دادند در عین آن که تمام زیبایی‌ها در آن منعکس بود.

آری ای عزیز! غافل از صفای دل مباش. دلی که از رسوبات گناه و آلودگی صیقل زده شود، آیینه می‌گردد و حقیقت راستین در آن منعکس می‌شود و دیگر حجابی ندارد که مانع دیدار شود.

رسول خدا (ص) فرمود: همچنان که آهن، زنگار می‌گیرد، دل‌ها نیز زنگار می‌گیرند؛ پرسیدند: صیقل آن چیست؟ فرمود: بسیار به یاد مرگ بودن و تلاوت قرآن.

آن صفای آینه وصف دل است           صورت بی منتها را قابل است
اهل صیقل رسته‌اند از بوی و رنگ       هر دمی بینند خوبی، بی درنگ
نقش و قشر علم را بگذاشتند             رایت «عین الیقین» افراشتند
کس نیابد بر دل ایشان ظفر              چون صدف گشتند ایشان پرگهر
برترند از عرش و کرسی و خلا           ساکنان مقعد صدق خدا

اشعار از مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 18ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۲:۵۱
خادمه الزهراء

 

به‌راستی وقتی یک شئ فانی و باقی را در کنار هم قرار می‌دهیم، قیمت شئ باقی چند برابر می‌شود؟

چه فایده دارد اگر تمام دنیا را داشته باشیم اما زندگی جاوید را از دست بدهیم؟!

آیا چیزی پیدا می‌شود که قدر و قیمتش از زندگی جاوید بیشتر باشد؟!

روزگاری در کنار رود نیل، هنگام باستان شناسی، صندوق بزرگی را پیدا کردند، وقتی صندوق را باز کردند، جسد مومیایی شده‌ای را دیدند که در اطرافش چند خروار جواهر قرار داشت؛ وقتی تحقیق کردند فهمیدند یکی از ملکه‌های مصر بوده که بعد از مرگش، جسدش را مومیایی کرده‌اند. در کنار جسد و جواهرات، لوحی نیز قرار داشت که روی آن نوشته بود: این وصیت‌نامه‌ی من است، بعد از مرگم هرکس جنازه‌ام را می‌بیند، بداند که در زمان سلطنتم، در کشورم قحطی شد و کار به آنجا رسید که من، ملکه‌ی مصر، حاضر شدم تمام این جواهرات را بدهم و یک عدد نان در عوض آنها بگیرم اما میسر نشد تا اینکه از گرسنگی به بستر مرگ افتادم!این را همه باید بخوانند تا عبرت بگیرند و بدانند تا وقتی خدا نخواهد، هیچ چیزی نمی‌تواند انسان را بی‌نیاز کند.

آری، اگر خدا نخواهد، با داشتن تمام وسایل و زمینه‌های مادی هیچ کاری نمی‌توان کرد.

و به‌راستی دنیای مادی، چه کم بهاست، حتی ارزان‌تر از یک قرص نان! پس چگونه برخی بر زندگی جاوید ترجیهش می‌دهند؟!

جهان پر درد می‌بینم دوا کو              دل خوبان عالم را وفا کو
ور از دوزخ همی ترسی شب و روز       دلت پر درد و رخ چون کهربا کو
بهشت عدن را بتوان خریدن              ولیکن خواجه را در کف بها کو
درین ره گر همی جویی یکی را          سحرگاهان تو را پشت دوتا کو
سراسر جمله عالم پر یتیم است           یتیمی در عرب چون مصطفا کو
سراسر جمله عالم پر ز شیر است         ولی شیری چو حیدر باسخا کو
سراسر جمله عالم پر زنانند                زنی چون فاطمه خیر النسا کو
سراسر جمله عالم پر شهید است         شهیدی چون حسین کربلا کو
سراسر جمله عالم پر امام است           امامی چون علی موسی الرضا کو
سراسر جمله عالم پر ز مرد است         ولی مردی چو موسی با عصا کو
سراسر جمله عالم پر حدیث است        حدیثی چون حدیث مصطفا کو
سراسر جمله عالم پر ز عشق است       ولی عشق حقیقی با خدا کو
سراسر جمله عالم پر ز پیر است          ولی پیری چو خضر با صفا کو
سراسر جمله عالم پر ز حسن است       ولی حسنی چو یوسف دلربا کو
سراسر جمله عالم پر ز درد است          ولی دردی چو ایوب و دوا کو
سراسر جمله عالم پر ز تخت است       ولی تخت سلیمان و هوا کو
سراسر جمله عالم پر ز مرغ است         ولی مرغی چو بلبل با نوا کو
سراسر جمله عالم پر ز پیک است        ولی پیکی چو عمر بادپا کو
سراسر جمله عالم پر ز مرکب             ولی مرکب چو دلدل خوش روا کو
سراسر کان گیتی پر ز مس شد           ز مس هم زر نیامد کیمیا کو
شاعر: سنایی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 17ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۲:۳۶
خادمه الزهراء

 

کسی که عقلش را کمی به‌کار بیندازد، از تکیه‌گاههای ناپایدار می‌گذرد و به پایدارترین و استوارترین تکیه‌گاه پناه می‌برد یعنی خداوند.

بیداردلی عارف، پیاده به سوی بیت‌الله الحرام در حرکت بود، شترسواری که دل به‌دنیا و مال و منال داشت به او گفت کجا؟

جواب داد: بیت‌الله الحرام، گفت: پیاده و بی‌توشه؟ گفت: خیر،

هرگاه مصیبتی رسید، بر مرکب صبر می‌نشینم؛

و چون نعمتی بر من آید، بر مرکب شکر قرار گیرم؛

و هرگاه قضای الهی در رسد، بر مرکب رضا برآیم؛

و چون هوی و هوسی در نفس پدید آید، می‌دانم که باقی مانده، کمتر از گذشته است؛

و دنبال هوی و هوس رفتن صرف ندارد و معامله‌ی خسارت باری است.

شترسوار گفت: ای بینای راه و سالک آگاه! تو سواره‌ای و من پیاده.

به‌راستی، مرکب ما تا رسیدن به مقصود کدام است؟!

 

گفتم ز دعای من شب خیز حذر کن               گفتا برو اظهار ورع جای دگر کن

گفتم که قدم در ره عشق تو نَهَم گفت            بگذار ولیکن قدم خویش ز سر کن

گفتم نظری بر رخ زیبای تو خواهم                گفتا برو از هر دو جهان قطع نظر کن

گفتم که دلم، گفت سراغ ره ما گیر                گفتم که سرم، گفت به فتراک نظر کن

گفتم چه کنم ره به سر کوی تو یابم              گفتا که برو خانه دل زیر و زبر کن

گفتم که ز غم ناله کنم گفت بپرهیز               گفتم ز ستم شکوه کنم گفت حذر کن

گفتم که «صفائی» هوس وصل تو دارد          گفتا ز سر خود هوس خام بدر کن

شاعر: ملا احمد نراقی

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۱ ، ۱۱:۴۴
خادمه الزهراء