در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۷۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حکایات شیرین و آموزنده» ثبت شده است

بنا به درخواست شما عزیزان که لقمه‌های کوچک را دوست دارید، نهایت تلاش را انجام می‌دهم تا واقعاً یک لقمه سر سفره‌تان بگذارم تا نوش کنید.

از انبیای الهی و ائمه اطهار علیهم‌السلام دریا دریا حکمت نقل شده که هر جرعه‌اش، جان آدمی را سیراب می‌کند و شراب گوارای معنویت را به کام انسان می‌چشاند.

نمونه:

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمودند:

ای مردم تقوا پیشه کنید خدایی را که اگر بگویید، می‌شنود و اگر پنهان نمایید، می‌داند!

و به عبادت و بندگی بر مرگ پیشی گیرید که اگر بگریزید، شما را دریابد!

و اگر بایستید، شما را می‌گیرد و اگر فراموشش کنید، او شما را یاد می‌آورد!

 

و نیز فرمودند: از خدا بترسید، ترسیدن کسی که دامن به کمر زده و خود را مجرد و تنها ساخته؛ و کوشش و تلاش نموده؛ و خویش را چست و چالاک کرده است؛ و در مهلت عمرش به نیکوکاری شتاب کرده؛ و از ترس از دست دادن، فرصت پیش دستی به انجام برنامه‌های لازم نموده؛ در رو آوردن به قرارگاهش، اندیشه کرده؛ و در پایان آمد و رفتش فکر نموده است.

صد هزاران سبز پوش از غم بسوخت              تا که آدم را چراغی بر فروخت

صد هزاران دیده شد دریای خون                  تا که یوسف آمد از زندان برون

صد هزاران طفل سر ببریده شد                    تا کلیم الله صاحب دیده شد

صد هزاران خلق شد آتش پرست                  تا خلیل الله از آتش برست

صد هزاران خلق در زنار شد                        تا که عیسی محرم اسرار شد

صد هزاران جان و دل تاراج رفت                  تا محمد یک شبی معراج رفت

موفق باشید 8ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۱ ، ۱۱:۱۹
خادمه الزهراء

گناه در خلوت

چهارشنبه, ۲۷ مهر ۱۴۰۱، ۰۹:۵۳ ق.ظ

أَلَمْ یَعلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى

 

مولای ما امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام فرمودند: بترسید از گناه در خلوت؛ زیرا همان‌که شاهد است هم او حاکم هم هست.

 

فرونشاندن شهوت:

بزرگی گفت: در بغداد آهنگری را دیدم که دست در آتش می‌کرد و آهن تفتیده به دست می‌گرفت و آن را شکل می‌داد. گفتم این چگونه است؟

گفت: قحط‌سالی بود زنی صاحب‌جمال به نزد من آمد و گفت: کودکان یتیم دارم و برای سیر کردنشان هیچ‌ندارم چیزی به من بده، نگاهش کردم گفتم: ندهم مگر در اختیار من باشی. او رفت اما از ناچاری روز دیگر آمد، همان گفت و همان جواب را شنید. سوم بار آمد.

گفت: کودکانم درخطرند. آنچه تو می‌خواهی قبول اما شرطی دارم من زن آبرومندی هستم مرا به خلوتی ببر تا کسی نبیند. خانه را خلوت کردم درها بستم، قصد او کردم. گفت: شرط مردانگی نباشد، من گفتم خلوتی باشد و کسی نبیند. گفتم: کسی در این خانه نیست، که می‌بیند؟

گفت: خدای می‌بیند که پادشاه به‌حق است و چهار گواه عادل، که دو بر من موکل‌اند و دو بر تو.

سخن آن زن در من اثر کرد، دست از او برداشتم و برای کودکانش طعام فرستادم.

آن زن رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا این مرد آتش شهوت را بر خود سرد کرد، تو آتش دنیا و آخرت را بر او سرد گردان.

پس آنچه می‌بینی از دعای آه زن است.

همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن        همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن           دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن

به مساجد و معابد، همه اعتکاف جستن           از مَلاهی و مَناهی همه احتراز کردن

شب جمعه‌ها نخفتن،‌ به خدای راز گفتن          زِ وجود بی‌نیازش، طلب نیاز کردن

به خدا که هیچ کس را، ثَمَر آن قدر نباشد        که به روی ناامیدی در بسته باز کردن

شاعر: علامه شیخ بهایی

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۱ ، ۰۹:۵۳
خادمه الزهراء

دعای حضرت الیاس

يكشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۱۶ ق.ظ

مفضل بن عمر بیان کرده است: روزی به درِ خانه حضرت صادق علیه‌السلام رفتیم، اجازه‌ی ورود خواستیم و داخل شدیم، ناگهان صدای مبارک آن حضرت را که به زبانی به‌غیر از عربی تکلم می‌فرمودند و گریه می‌کردند را شنیدیم و گمان بردیم که آن زبان سریانی است. منتظر ماندیم که دعای امام (ع) تمام شود و بعد وارد شویم.

ساعتی گذشت پس هنگامی‌که به نزد ایشان وارد شدیم، حضرت را در حال گریه مشاهده نمودیم، پس از برای گریه ایشان بسیار گریستیم و من عرض کردم: فدای شما شوم، ما کنار درِ خانه شنیدیم که شما به زبانی تکلم می‌نمودید که عربی نبود، پس ‌از آن شما گریستید و ما نیز به گریه‌ی شما گریستیم.

حضرت فرمودند: بله؛ نشسته بودم و یاد دعای حضرت الیاس (ع) کردم، گفتم دعای الیاس را بخوانم که الیاس در سجده این دعا را می‌خواند، پس دعایی را که او در سجده می‌خواند، من خواندم. گفتم: آقا جان می‌شود دعای الیاس را به عربی به ما هم یاد دهید، سپس حضرت شروع کردند به خواندن آن دعا:

اَتُراکَ مُعَذَبی وَ قَد اَظمَأتُ لَک هَواجِدی؟ اَتُراک مُعَذَبی وَ قَد عَفَّرتُ لَکَ فی التُرابِ وَجهی؟ اَتُراکَ مُعَذَبی وَ قَدِ اجتَنَبتُ لَکَ المَعاصی؟ اَتُراکَ مُعَذَبی وَ قَد اَسهَرتُ لَکَ لَیلی

(پروردگارا) آیا بر خود روا می‌داری که مرا عذاب کنی و حال‌آنکه تشنه بوده‌ام به روزه داشتن از برای تو در هواهای گرم؟ آیا بر خود روا می‌داری که مرا عذاب کنی و حال‌آنکه روی خود را نزد تو در خاک مالیده‌ام؟ آیا بر خود روا می‌داری که مرا عذاب کنی و حال‌آنکه از گناهان به خاطر رضای تو دوری نموده‌ام؟ آیا بر خود روا می‌داری که مرا عذاب کنی و حال‌آنکه شب‌های خود را برای تو به بیداری گذرانده‌ام؟

حضرت صادق (ع) در ادامه فرمودند: پس حق‌تعالی به او وحی فرستاد که: ای الیاس سر بردار که من تو را عذاب نمی‌کنم و بر وعده‌ای که فرمودم، وفا می‌نمایم. الیاس گفت: اگر بعد از این گناه کردم چه؟ خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم که من بین تو و گناه حائل می‌شوم که دیگر به گناه نیفتی.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۱ ، ۱۰:۱۶
خادمه الزهراء

بزرگترین معشوق عالم

شنبه, ۲۳ مهر ۱۴۰۱، ۰۸:۴۳ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و درود بر ضیوف الرحمان

درود بر صائمان عاشق، آنان که لحظه لحظه‌های ماه مبارک را عاشقانه سیر می‌کنند و چنان مجذوب عشق رب هستند که سختی‌های روزه را احساس نمی‌کنند.

بشرحافی گوید: از بازار بغداد می‌گذشتم، دیدم یکی را هزار تازیانه زدند و او هیچ آهی نمی‌کرد، گویا اصلاً ضربت بر او اصابت نمی‌کند آنگاه او را به زندان بردند. به دنبال او رفتم نزدیکش شده، پرسیدم: این زخم به‌خاطر چه بود؟

گفت: از بهر آن که شیفته‌ی عشق بودم.

گفتم: چرا زاری نکردی و ناله نزدی تا در زدن تازیانه تخفیف دهند؟  

گفت: معشوقم به نظاره بود، به مشاهده‌ی معشوق چنان مستغرق بودم که از آزار بدن، پروایی نداشتم.

گفتم: اگر آن دم به دیدار بزرگترین معشوق عالم، خداوند، رسیده بودی احوالت چگونه بود؟

دیدم: نعره‌ای زد و جان به جان نثار این سخن نمود.

«یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبُوب»

جهت فرج حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف صلوات.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 12ر3ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۰۱ ، ۰۸:۴۳
خادمه الزهراء

کلمات نورانی قرآن

پنجشنبه, ۲۱ مهر ۱۴۰۱، ۰۸:۵۰ ق.ظ

بسم اللّه الرحمن الرحیم

امام علی (ع) فرمودند: قرآن بهترین ذکری است که سینه‌ها به آن گشاده و قلبها نورانی می‌شود.

 

 

حکایتی جالب از سید قطب:

سید قطب مفسر معروف مصری می‌گوید: ما شش نفر مسلمان بودیم که با یک کشتی مصری، اقیانوس اطلس را به سوی نیویورک می‌پیمودیم. مسافران کشتی ۱۲۰ مرد و زن بودند و کسی در میان مسافران جز ما مسلمان نبود.

روز جمعه به این فکر افتادیم که نماز را در قلب اقیانوس و بر روی کشتی به‌جا آوریم. علاوه بر اقامه‌ی یک فریضه‌ی مذهبی، مایل بودیم یک حماسه‌ی اسلامی در مقابل یک مبلّغ مسیحی که در داخل کشتی نیز دست از برنامه‌های تبلیغاتی خود بر نمی‌داشت؛ بیافرینیم، به‌خصوص که او حتی مایل بود ما را هم به مسیحیت بکشاند.

من به خواندن خطبه‌ی نماز جمعه و امامت پرداختم و جالب اینکه مسافران غیر مسلمان، اطراف ما حلقه زده بودند و با دقت و مراقبت تمام، این فریضه‌ی اسلامی را نگاه می‌کردند.

پس از پایان نماز، گروه زیادی از آنها نزد ما آمدند و این موفقیت را به ما تبریک گفتند. در میان آنها خانمی بود که بعد فهمیدیم یک مسیحی از کشور یوگسلاوی است و از جهنم کمونیست فرار کرده است. او فوق العاده تحت تأثیر نماز ما قرار گرفته بود به حدی که گریه می‌کرد و با حالت خاصی با ما سخن می‌گفت. او پرسید روحانی شما به چه زبانی با شما سخن می‌گفت؟ ما به او فهماندیم که این یک برنامه‌ی دینی است، یک نماز است که هر مسلمان با ایمان می‌تواند انجام دهد و به زبان عربی خوانده می‌شود و ما هم به عربی سخن می‌گوییم.

او گفت: من اگر چه یک کلمه از مطالب شما را نفهمیدم اما به خوبی فهمیدم که در میان سخنان شما جمله‌هایی وجود داشت که از بقیه جدا بود! آهنگ فوق العاده مؤثر و عمیقی داشت آنچنان‌که لرزه به اندام من می‌انداخت؛ و فکر می‌کنم امام شما هنگامی‌که این جمله‌ها را ادا می‌کرد مملوّ از روح القدس شده بود.

ما کمی فکر کردیم و متوجه شدیم این جمله‌ها آیاتی از قرآن بودند که من در خلال خطبه در نماز می‌خواندم و این موضوع چنان ما را تکان داد و متوجه این نکته ساخت که آهنگ مخصوص قرآن، آنگونه مؤثر است که حتی یک فردی را که یک کلمه از مفهوم آن را نمی‌فهمد تحت تأثیر شدید خود قرار می‌دهد.

قرآن بخوانیم و هرچه بیشتر با قرآن انس بگیریم.

جهت فرج حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف صلوات.

 

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 11ر3ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۰۱ ، ۰۸:۵۰
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه عمل

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۲:۳۶ ب.ظ

شاید بتوان گفت یکی از چیزهایی که خداوند در کتاب‌های آسمانی به پیامبران و پیروان آنها سفارش فراوان نموده‌است، عمل درست در تمام امور زندگی و در تمام طول عمر می‌باشد. اگر چه هیچ کس حتی سالکانِ کویش هم نمی‌توانند ادعا کنند آن‌طور که او خواسته‌است، از عهده‌ی عمل بر آمده‌اند.

 

 

امام سجاد علیه‌السلام در فرازی از دعای ابوحمزه عرضه می‌دارد: سپاس تو را که مرا از آلایش شرک زدوده‌ای و سپاس و ستایش تو را سزاوار است که زبانم را برای سپاس و ستایش خود گشوده‌ای. آیا با این زبان الکن و نارسای خود، تو را ستایش گویم؟! و یا با نهایت سعی و تلاش در عملم تو را راضی و خشنود سازم؟! چه لیاقتی دارد زبان من که از عهده‌ی شُکر تو بیرون آید؟! و کردار و عمل من در تقابل نعمت‌ها و احسان تو چه ارزشی دارد؟!

 

آری، به راستی اگر تمام حسنات و عبادت‌های ما را جمع کنند در مقابل کوچک‌ترین نعمت تو، هیچ ارزشی ندارد. اما می‌دانیم تو کریمی و رحیمی و ما فقط به کرم تو امیدواریم نه به کردار خود.

اسلام، دین عمل است و مسلمان نیست آنکه گفتار و کردارش هماهنگ نباشد. در واقع هر قدر گفتار انسان با عملش فاصله داشته باشد، همان مقدار از حقیقتِ ایمان دور است زیرا ایمان هرکس در عملِ او تجلی می‌کند و هر کس به گفتار خود عمل نکند، در واقع دشمن خداست.

خداوند در سوره‌ی صف می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، چرا سخنی می‌گویید که عمل نمی‌کنید؟

این گناه بزرگی در پیش خداوند سبحان است و موجب خشم خداوند سبحان می‌شود که چیزی را بگویید که عمل نمی‌کنید.

 

و اما نکاتی در مورد عمل:

1- عمل، مقیاس ارزش انسان است.

ارزش و کرامت انسان به قدرِ عمل اوست. خداوند در قرآن فرموده است: برای هر یک از آنان، درجات و مراتبی بر طبق اعمال خودشان وجود دارد؛ و پروردگارت هیچگاه از اعمال آنان غافل نیست.

2- انسان در گِرو اعمال خود است.

شخصیت انسان از مجموعه‌ی عملکردهای او شکل می‌گیرد و خداوند فرموده‌است، هر انسانی در گِرو اعمال خودش می‌باشد.

مولای متقیان علی (ع) فرمودند: اعمال انسان، شخصیت و سرمایه‌ی انسان است؛ و با کسانی محشور خواهد بود که دوستشان دارد.

3- اخلاص در عمل.

خالص بودنِ عمل از آلودگی‌ها و اهدافِ غیر الهی، نقش بسزایی در ماندگاری و استحکام آن دارد.

مولای متقیان علی (ع) فرمودند: خالص گردانیدن عمل، سخت‌تر از خود عمل است؛ و پاک کردن نیت از فساد و ناخالصی برای انسان از جهادِ طولانی، دشوارتر است.

4- استمرار عمل.

مداومت و پشتکار در عمل، مشکل‌تر از اصل عمل است زیرا بسیاری از مشکلات در نیمه‌ی راه عمل، رخ می‌دهد. از این رو به استقامت در کار برای رسیدن به هدف، بسیار سفارش شده‌است. مداومت بر عمل، گرچه در ابتدا سخت است اما در تصمیم‌گیری‌های زندگی، بسیار مؤثر است زیرا پشتکار و مداومت، خود نوعی ریاضت نفس است و انسان را در حوادث روزگار ورزیده می‌کند.

مولای متقیان علی (ع) فرمودند: عمل کم و مداوم، بهتر و امیدبخش‌تر از عمل زیادی است که موجب ملالت و دل‌زدگی بشود.

5- عمل، بهترین روش تبلیغ است.

عمل، دستورات دینی است و بهترین مبلغ، آن است که اسلام را با عملش معرفی کند.

امام ششم علیه‌السلام فرمودند: مردم را به غیر زبانتان به حق و اجرای قانون‌ الهی دعوت کنید. باید مردم در رفتار شما پارسایی و تقویٰ و تلاش و کوشش و نماز و اعمال خوب را مشاهده کنند؛ که این خود، وسیله‌ی دعوت است.

6- حفظ عمل.

عمل، سرمایه‌ی انسان است و در حفظ آن باید کوشید و مراقبت لازم را انجام داد و باید دانست که حفظ عمل بسیار دشوارتر از انجام عمل است زیرا شیطانِ درونی و بیرونی دائم درصدد وسوسه‌اند تا اعمال انسان را نابود کرده و از بین ببرند.

امام باقر علیه‌السلام فرمودند: انسان گاهی برای خداوند که هیچ شریکی ندارد، صله‌ی رحم و انفاق انجام می‌دهد، پس آن عمل برایش به‌صورت مخفی نوشته می‌شود. اما آنگاه که عمل خود را به رخ می‌کشد و آشکار می‌کند، پس آن عملِ پنهان محو می‌شود و به صورت آشکار نوشته می‌شود. بارِ دیگر نزد مردم باز گو می‌کند پس محو شده و عملِ ریائی برای او ثبت می‌شود. بنابراین برای جلوگیری از حبطِ عمل حتی عملی که ممکن است یک لحظه انجام شود، عمری مراقبه لازم است تا نتیجه دهد و به بار بنشیند. خطر حبط عمل را در لقمه‌ی بعدی پی می‌گیریم انشاءالله.

و نوشته‌اند در چین، پادشاهی بود که مردمش بسیار دوستش داشتند. وقتی پادشاه به سفر رفت، هنگام بازگشت، مردم از تمام گروه‌ها و دسته‌ها مشغول تزیین شهر برای ورود پادشاه شدند. هر دسته‌ای تلاش می‌کرد بهتر از دسته‌ی دیگر، گذرگاه شاه را تزیین کند.

بازرگانان به نوعی، کشاورزان به نوعی، پیشه‌وران به نوعی، درودگران به نوعی و بنّایان به نوعی کوی و دیار خود را آذین بستند تا پادشاه هنگام عبور، ببیند و دلشاد گردد.

زندانیان شهر هم با خود گفتند: ما هم زندان را آذین ببندیم. اما چیزی نداشتند جز غل و زنجیر که به پاهایشان بسته شده بود! به‌ناچار زنجیرها را به دیوار کوبیدند و کنار دیوار ایستادند.

پادشاه وارد شد و از همه‌ی محله‌ها و کوچه‌ها عبور کرد، هیچ جایی نایستاد اما هنگامی که به زندان شهر رسید، ایستاد، پیاده شد و تک تک زندانیان را نوازش کرد، سیم و زری به آنها داد! کارگزاران پرسیدند: پادشاها! این چگونه است که شما به آن همه تزیینات عنایتی نکردید اما به زندانیان این همه توجه نمودید؟!

شاه گفت آرایش آن دیگـــران                    هـسـت چـون بــازیـچـه بــازی‌گـران

هر کسی در شیوه و در شأن خـــویش           عرضه می‌کردند خویش و آنِ خـویش

حـکـم خـود اینجا روان‌تر یـافــــتم             لاجــرم ایـنـجـا عـنـان بـرتـافـتم

آن هـمـه، در نـاز خود گُم بـوده‌اند               در غرور خـود فــرو آســـوده‌انــد

اهــل زنــدان‌اند، سـرگــردان شـده             زیر حکـم و قهر مـن، حـیران شده

منتظـر بنشسته، نی کـار و نه بـار                 تـا رونـد از چــاهِ زنـدان سـوی دار

لاجرم گلشن شد ایـن زنـدان مرا                 گه من ایشـان را و گه ایشـان مرا

کار ره بینان به فرمـان رفتن اسـت               چه به گلشن چه به زندان رفتن است

 

خالص و مخلص باشید فقط برای خدا. من الله‌التوفیق، صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 31ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۲:۳۶
خادمه الزهراء

حکایت درد و بیداری

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۵ ق.ظ

سلام، روز بخیر

امروزتان پر از عنایت حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف

نوشته‌اند خواجه‌ای بود دولتمند که زر و سیم بسیار داشت و بنده‌ی خدمتکار بیشمار. درمیان بندگانش غلامی بود؛ سیه‌چرده که پای‌بند دین بود و به راه گمراهان نمی‌رفت، نمازش ترک نمی‌شد، همه شب به نماز می‌ایستاد و تا سپیده‌دم با خدا راز و نیاز می‌کرد.

شبی خواجه به غلام گفت: امشب که برخاستی تا دوگانه به ‌درگاه یگانه بگذاری، مرا از خواب بیدار کن تا من نیز نماز کنم.

غلام نگاهی به خواجه کرد و گفت: زائو زنی را که درد دارد، چه کس از خواب بیدار می‌کند؟

خواجه پاسخ داد: خود آن درد.

آنگاه غلام گفت: ای خواجه تو را اگر دردِ نماز باشد، خود از خواب برمی‌خیزی و حاجتی نیست که من بیدارت کنم.

 

آری ای عزیز، آن را که درد دین و وطن باشد؛ امروز چه جای تشویق و ترغیب و نصیحت، خود از جای برمی‌خیزد و به راه می‌افتد.

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۵
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه نگاه

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۳ ق.ظ

 

وقتی سخن از نگاه و دیدن به میان می‌آید همه به چشم، فکر می‌کنند که وسیله‌ی دیدن است. درست هم فکر می‌کنند اما دیدن بر دو نوع است: یکی بَصَر و دیگری بصیرت.

برای بَصر، چشم سر لازم است و برای بصیرت، چشم دل؛ به‌طوری‌که امام چهارم (ع) فرمودند: خداوند برای شما چهار گوش قرار داده‌است. دو گوش در سر و دو گوش در دل؛ با آن دو گوش سر، صداهای ظاهری را می‌شنوند و با آن دو گوش دل، صداهای ماوراءالطبیعه و معنوی را. برای هر کس دو چشم در صورت قرار داده‌است و دو چشم در دل. با چشم ظاهری، اشیای مادی و ظاهری را می‌بینند و با دو چشم دل، آنچه ظاهراً نادیدنی است.

شاید بتوان گفت که مهمترین نگاه چشم دل، نگاه در آیینه‌ی نفس خود است. همه کس باید روی خود را در آیینه ببیند همین آیینه‌ی ظاهری؛ و حتی نوشته‌اند که رسول اکرم (ص) روی خود را در آب صاف نگاه می‌کرد.

اینها به این معناست که طهارت ظاهری مراعات شود و اگر انسان چیز نادرستی در ظاهر خود دید، آن را پاک و برطرف نماید.

اما نگاه به آیینه‌ی نفس، برای رفع آلودگی‌های باطنی و کسب طهارت باطن است آن‌هم آنچنان طهارتی که دل را مصداق عرش‌الرحمان کند و صفحه‌ی ضمیر انسان را آیینه‌ی حق‌نما گرداند.

جمالِ حق دیدن، فقط از راه دل است و آن وقتی است که دل از کثافات معاصی و خواطر سوء، پاک شده باشد آنگاه جامِ جهان‌نما می‌شود. برای درک این مسأله می‌توان گفت: کسی که به آیینه نگاه می‌کند، می‌داند که آیینه، بدی‌ها را پدیدار می‌کند چنانکه اگر آب صاف باشد، سرگین تَه جوی آب هم معلوم می‌شود و آنکه می‌خواهد آب بنوشد، سرگین را از تَه جویِ آب پاک می‌کند. وقتی انسان، نقص خود را در آیینه دید، آن را برطرف می‌کند و به کمال نزدیک می‌شود و در صورت دیدن نقص، به رفع نقص می‌پردازد. اگر آیینه‌ی دل، مکدر، زنگ زده و خراب شد و بلاهایی همچون حسادت و کبر او را فرا گرفت چاره‌ای جز رفع خرابی نیست.

بسیار دیده شده که بعضی با به دست آوردن چیزی به خود می‌بالند و می‌نازند و آیینه‌ی دل را مکدر می‌کنند و صد البته که همیشه پیشگیری از درمان راحت‌تر است آن‌هم درمان دردی مانند حسادت یا عُجب و خودپسندی که این روزها بازار بسیار گرمی دارد!

 

آن پیرِ واصل گفت: دوازده سال آهنگر نفس خود بودم، در کوره‌ی ریاضت می‌نهادم و به آتش مجاهده می‌تافتم و بر سِندان مذمّت می‌نهادم و پُتک ملامت بر او می‌زدم تا از نفس خویش، آیینه‌ای ساختم. پنج سال آیینه‌ی خود بودم به انواع عبادت و طاعت و مراقبت، آن آیینه را از غبار می‌زدودم. پس یک سال نظرِ اعتبار کردم در درون خویش (نگاه با کمال دقت)؛ از غرورِ عشق و خودبینی و اعتماد به طاعت و عمل خویش زنجیری دیدم. پنج سال دیگر جهد کردم تا آن زنجیر بریده گشت و اسلام تازه بیاوردم. آنگاه چون در آیینه‌ی نفس نگریستم همه‌ی خلایق، مرده دیدم، چهار تکبیر بر ایشان گفتم و به خود بازگشتم و بی‌زحمتِ خلق به مدد خداوند به خداوند رسیدم.

آری به خدا سوگند، می‌شود در یک لحظه کدورتی در نفس ایجاد کرد که با سال‌ها مجاهده و ریاضت و کوفتن بر نفس، دیگر نشود آن را کاملاً صافی کرد.

 

نوشته‌اند حضرت یوسف (ع) وقتی عزیز مصر شد، دوست و آشنا و فامیل، همگی برای دیدار او آمدند و تحفه و هدیه‌ای آوردند. یکی از دوستان که سال‌ها بود با یوسف (ع) در کاخ عزیز مصر، دوستی داشت؛ آیینه‌ای به هدیه برای جناب یوسف (ع) آورد و گفت: چیزی لایق شما پیدا نکردم. هدیه آوردن نزد شما مانند قطره به عمّان بردن است. لذا چیزی آوردم تا جمال بی‌مثال خودتان را در آن ببینید.

ای عزیز بزرگوار! دل، آیینه‌ی هستی است از این آیینه مراقبه کن تا مکدّر نشود که اگر پاک و صاف آن را حفظ کنی، درهای فتح معانی و حقایق ربّانی برایت باز خواهد شد و خداوند متعال مهمان دلت خواهد شد.

 

آیینه شو جمال پری طَلعَتان طَلَب                  جاروب کن خانه، سپس میهمان طَلَب

کسی که در همه‌ی مراحل زندگی پیوسته در یاد خدا باشد و در هیچ شرایطی و به هیچ دلیل و توجیهی از چهارچوب عبودیت خارج نشود و در حیطه‌ی بندگی خداوند متعال قدم بردارد؛ بازبینی و دقیق‌نگری بر اعمالش بیشتر شده و از حمد و ثنای حق غافل نمی‌شود. از دست‌رنج خود به اندازه‌ی نیاز ارتزاق می‌کند و بر اعمال شبانه‌روزی خود محاسبه روا می‌دارد. چون حال و کارش چنین شد، عبور از موانع و دفع تخیّلات و تصورات آمالی برایش آسان خواهد شد، آن‌وقت می‌توان گفت: "خوش به حال چنین کسی که چنین مراقبت دارد."

گفته‌اند مراقبه، دهلیز مشاهده‌ی حق است یعنی بنده با توفیقاتی که نصیبش شده از راه عبودیت و حفظ افعال در مسیر حق، مشهود و معبودش را می‌بیند و در او فانی می‌شود. اگر بنده توانست موانع را بردارد، مداوم خودنگری و بازبینی در آیینه‌ی نفس داشته باشد، صفات رذیله را شناسایی و دفع نماید و صفات ارزشمند و با فضیلت را جایگزین گرداند؛ اگر بنده تغییری این‌چنینی در خود به وجود آورد، آنگاه آوای موکلین الهی بلند شود که ببینید این عبد در معبودش فانی شده و همیشه در حضور و قرب اوست!

کلید همه‌ی اینها بندگی واقعی و اصولی است که منوط به طهارت باطن است.

 

می‌دانید که کلمه‌ی عبد مرکب از سه حرف است: ع ب د

گفته‌اند ع اشاره به علم خداوند؛ ب اشاره به بُعد و دوری از غیر حق؛  د اشاره به دُنوّ و نزدیکی به حق‌تعالی که حجابی نباشد، دارد. گفته‌اند که عبد همیشه مراقب است که از اصول بندگی خارج نشود و اصول معامله و بندگی حق به هفت چیز است:

🌷 ادای حق خداوند،

🌷حفظ حدودش،

🌷 شکر عطایش،

🌷 رضا به قضایش،

🌷 صبر بر بلایش،

🌷 تعظیم حرمتش،

🌷 و شوق به لقایش.

آری خداوند می‌فرماید: هرگاه یاد من بر بنده‌ام غالب شود، خوشی و لذت او را در ذکر خود قرار دهم؛ و چون خوشی و لذت او را در یاد خود قرار دادم، عاشق من می‌شود؛ و من نیز عاشق او می‌شوم؛ و چون عاشق یکدیگر شویم حجاب میان خود و او را برمی‌دارم و عشق خود را بر جان او چیره می‌گردانم؛ چنانچه مانند مردم دچار لهو و غفلت نمی‌شود؛ سخن اینان سخن پیامبران است؛ ایشان به راستی قهرمان و شجاع هستند.

همه‌ی اینها در گِرو یک بازبینی دقیق در نفس خود است.

موفق باشید - صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 28ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۵۳
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه راستگویی

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۳۷ ق.ظ

 

از بزرگترین نعمت‌های خداوند بزرگ، نعمت نطق و بیان است که خداوند به انسان ارزانی داشته‌است. حکما و فلاسفه، نطق را مظهر تفکر و تعقل دانسته و بدین لحاظ آن را فصل ممیز انسان می‌دانند. اساس و مبنای نطق و بیان در انسان، قوه‌ی عاقله‌ی اوست. این ارتباط و وابستگی به قدری شدید است که اندک اختلال در دستگاه قوه‌ی عاقله یعنی مغز انسان، در قوه‌ی نطق و بیان او اثر می‌گذارد. هر چه قوه‌ی تفکر منسجم‌تر باشد، قدرت بیان بهتر و کیفیت آن منظم‌تر خواهد بود.

حضرت مولای متقیان علی (ع) فرمودند: «کَلامُ الرَّجُلِ میزانُ عَقْلِهِ»؛ سخن مرد، نشان دهنده‌ی عقل اوست.

از نظر حضرت مولا علی (ع) سخن هرکس، وسیله‌ی سنجش عقل اوست. که فرمودند: سخن بگویید تا شناخته شوید چرا که انسان (عقل و شخصیت انسان) در زیر زبان خود پنهان است.

نُطق و بیان از دو جهت حائز اهمیت است:

1- قوه‌ی نطق و بیان، مبین قوه‌ی تفکر و تعقل در انسان است؛ و آنقدر دارای اهمیت است که خداوند در قرآن پس از تعلیم قرآن و آفرینش انسان، تعلیم نطق و بیان را متذکر می‌شود و می‌فرماید: «الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ». خداوند رحمان قرآن را تعلیم فرمود، انسان را آفرید و به او نطق و بیان تعلیم فرمود.

2- اینکه نطق در واقع ترجمانِ دل انسان است. آنچه را که انسان در درون خود دارد به وسیله‌ی نطق و بیان ابراز می‌دارد و موجودات دیگر قطعاً چنین قدرتی ندارند.

 

مولای ما فرمودند: «اللِّسانُ تَرجُمانُ الجَنانِ»؛ زبان، ترجمان دل است. باز فرمودند: «الألسُنُ تُتَرجِمُ عَمّا تُجِنُّهُ الضَّمائرُ»؛ زبان‌ها آنچه را که در درون انسان‌ها پوشیده‌است، بازگو می‌کنند.

اما باید دقت داشته باشیم که ارزش نطق و بیان به این نیست که چه کس سخن می‌گوید بلکه به این است که چه می‌گوید، چگونه می‌گوید و برای چه می‌گوید؟

 

خداوند در قرآن وقتی که انسان را ارزش‌گذاری می‌کند، بیشترین ارزش را بر تقویٰ می‌گذارد «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»؛ گرامی‌ترین شما نزد خداوند (دقت بفرمایید) با تقوا‌ترین شماست.

و سپس برای معرفی اهل تقویٰ، نشانه‌هایی بیان می‌کند که مردم دچار اشتباه نشوند و برای هر کسی دفتر پرهیزکاری باز نکنند!

خداوند می‌فرماید: «أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»؛ آنان کسانی هستند که راست می‌گویند و آنان متقین هستند.

و باز در جای دیگر می‌فرماید: «وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ»؛ همراه با اهل صدق و راستگویان حرکت کنید و با آنان باشید.

انسان برای اینکه به راحتی بتواند در اجتماع زندگی کند، کار و فعالیت داشته باشد، با مردم با خیال راحت معاشرت کند؛ باید بتواند به دیگران اعتماد نماید. مسلماً وقتی در درون انسان شک و تردید نسبت به فرد یا جامعه یا چیزی وجود دارد، خیال انسان در رابطه با آن راحت نیست و انسان احساس آرامش دل نمی‌کند.

یکی از راه‌های جلب اعتماد، بلکه می‌شود گفت مؤثرترین وسیله برای جلب اعتماد، راستگویی است و خطرناک‌ترین دشمن انسان، دروغ است.

مولای ما فرمودند: همیشه راستگویی را پیشه کن چرا که آن کس که در سخنان خود راستگو باشد قدر و مقامش در جامعه بالا می‌رود.

البته این فضیلت اخلاقی هم مانند دیگر فضایل اخلاقی ریشه‌هایی در اعماق جان انسان دارد که علمای اهل فن فرموده‌اند: راستگویی ریشه در چند چیز دارد از جمله:

  1. اعتماد به نفس و نداشتن عقده‌ی حقارت، انسان را به راستگویی دعوت می‌کند.
  2. شجاعت و شهامت ذاتی و اکتسابی سبب می‌شود که انسان واقعیت‌ها را بگوید.
  3. پاک بودنِ حساب و نداشتن نقطه‌ی ضعف سبب می‌شود که انسان گرایش به راستگویی پیدا کند.
  4. ایمان به خداوند سبحان و روز قیامت و برخورداری از تقوای الهی عامل اصلی صدق و راستگویی هستند.

 

از آنجایی که نطق و بیان و زبان، مهم‌ترین کلید دانش، فرهنگ، عقیده و اخلاق است و اصلاح آن، سرچشمه‌ی همه‌ی اصلاحات اخلاقی و انحراف آن سبب انواع انحرافات است؛ اصلاح زبان و بیان، اهمیت فوق العاده‌ای در بحث‌های اخلاقی به خود گرفته‌است تا آنجا که فرموده‌اند: «ایمان هیچ بنده‌ای درست نمی‌شود تا آنکه دلش درست گردد و دلش درست نمی‌شود تا آنکه زبانش درست شود.»

 

یکی از راه‌های اصلاح زبان، سکوت است.

مولای ما فرموده‌اند:

  • هرکس سخن بسیار گوید، خطایش بیشتر می‌شود،
  • و هرکس خطا و لغزشش بیشتر شود، شرم و حیایش کمتر می‌شود،
  • و هرکس حیایش کم شود، تقوایش کم می‌شود،
  • و هرکس تقوایش کم شود، دلش می‌میرد،
  • و هرکس که دلش بمیرد، داخل آتش دوزخ می‌شود.

 

و علمای اخلاق می‌گویند: میوه‌ی سکوت، نورانیت قلب است و سرازیر شدن اسراری به قلب که قبلاً نبوده‌است.

 

حکایت مدعیان دروغگو:

تنگدستی وامانده به راه، بر دختر امیری عاشق شد. همه شب زاری می‌کرد و آه می‌کشید تا خبر به دختر دادند که عاشقی چنین دل خسته داری. دختر را مهر بر وی بجنبید، گفت: بروید او را نزد من بیاورید. چاکران رفتند و عاشق بی‌زر را نزد دختر بردند. امیرزاده که دلداده را سخت نزار و درهم دید، گفت: چه می‌گویی و چه می‌خواهی؟ مرد عاشق گفت: تو را می‌خواهم و تو را می‌جویم! دختر گفت: تو که زر نداری، مرا چگونه توانی به زنی گرفت؟! عاشق‌پیشه‌ی تنگدست گفت: تو را می‌خواهم که به زر برسم! دختر از این گفته سخت برنجید و خشمگین شد، غلامان خود را بخواست و دستور داد که سر از تن عاشق به تیغ جدا کنند.

مدعیِ دروغگو، امان خواست و به گریه درآمد، دختر را رحم آمد، گفت: یا ترکِ عشق من بگو و از این شهر بیرون برو و یا می‌گویم هم‌اکنون گردنت را به تیغ بزنند. عاشق گفت: به جان، اطاعت کنم و هم‌اکنون خانه بپردازم و از شهر بیرون بروم. سخن هنوز در دهانش بود که دوان دوان از نزد دختر برفت؛ خود را به دروازه‌ی شهر رسانید و از شهر خارج شد. خبر به دختر دادند، بی‌درنگ غلامی ستَبربازو را به دنبالش فرستاد و گفت هر جا که او را دیدی سرش را از تنش بینداز! ندیمه‌ی امیرزاده که در کنار دختر نشسته بود، گفت: گناهِ این بینوا چه بود که دستور دادی جان او را فدای تو سازند و خونش را بریزند؟ دختر گفت: گناه از این بزرگتر چه می‌تواند باشد که این مرد لاف عشق می‌زد ولی دوری از یار را پذیرفت و از جانبازی پرهیز کرد. اگر این مرد در عشق راستگو بود و فرار از شهر را قبول نمی‌کرد و می‌گفت که "به رضای تو از سرِ جان برمی‌خیزم، اینک این سر من و این تیغ تو" با همه‌ی تنگدستی و بی‌زری که داشت، بر دیده جایش می‌دادم و بر تخت می‌نشاندمش و به خدمتش کمر می‌بستم و بنده‌وار در پای تختش دست به سینه می‌ایستادم. اما چون این مرد را چنین لاف‌زن و خودپرست دیدم، دستور کشتنش را دادم تا عبرت دیگران شود و دیگر کسی را یارای آن نباشد که به گزاف، لاف عشق زند!

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 27ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۱۱:۳۷
خادمه الزهراء

بفرمایید یک لقمه معنوی نوش کنید: یک لقمه حسرت

يكشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۱، ۰۹:۴۷ ق.ظ

سلام بر امام زمان (عج)، اسم اعظم تکوینی خداوند

سلام بر امام زمان (عج)، آیینه‌ی تجلیات خداوند

سلام بر امام زمان (عج)، خلیفه و جانشین خداوند

سلام بر امام زمان (عج)، باب الله

سلام بر امام زمان (عج)، واسطه‌ی میان خدا و خلق

سلام بر امام زمان (عج)، پدر شفیق همه‌ی انسانها

سلام بر امام زمان (عج)، کاروان‌سالار غافله‌ی عشاق

سلام بر امام زمان (عج)، انسان کامل

سلام بر امام زمان (عج)، معلم و مکمّل مؤمنین

سلام بر امام زمان (عج)، یادگار انبیای اولوالعزم

سلام بر امام زمان (عج)، مصلح جهان و منجی بشریت.

یک دهان خواهم به پهنای فلک                   تا بگویم مدح آن والا ملک

هر چه گویم عشق را شرح و بیان                 چون به عشق آیم خجل باشم از آن

 

نیمه‌ی شعبان گذشت. آنانکه دعوت‌نامه‌ی شرکت در ضیافت الهی را دریافت کردند طُوبی لَهُم.

آنانکه نامه‌ی برات گرفتند طُوبی لَهُم.

آنانکه آمرزیده شدند طُوبی لَهُم.

آنانکه خیر و سعادت از خداوند طلب کردند و برایشان مستجاب شد طُوبی لَهُم.

آنانکه به توفیق الهی کسب معرفت به امام زمانشان کردند طُوبی لَهُم.؛ که این معرفت یعنی معرفت به سوی خدای بزرگ و این معرفت یعنی وسیله‌ی قرب به خداوند.

و آنانکه مقربان درگاه الهی هستند طُوبی لَهُم.

(معنی طوبی لهم: خوشا بر احوال آنها-ادمین)

 

 

رسول گرامی اسلام (ص) فرمودند: کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است. یعنی بدون اعتقاد، یعنی جاهلیت مطلق، یعنی نفاق و دورویی، یعنی حیرت و سرگردانی. و خوب می‌دانیم پس از نعمت توحید و اقرار به نبوت خاتم الانبیا (ص)، نعمتی بالاتر از معرفت امام زمان (عج) نیست.

 

اما کسب معرفت راههای مختلف دارد. یکی راههای معمولی و طولانی، دیگری هم راه کوتاه، سریع و میانبر اما دقیق و تؤام با جهاد و هجرت، که پویندگان واقعی راه خداوند هستند.

امام علی(ع) خطبه‌ای دارند (۲۲۰ نهج البلاغه) که درباره‌ی اینگونه بندگان ویژه می‌فرمایند:

«عقلش را زنده کرد و نفس خویش را کشت تا آنجا که جسمش لاغر و خشونت اخلاقش به نرمی گرایید. برقی پر نور برای او درخشید و راه را برای او روشن کرد و به راه راست او را کشاند و از دری به در دیگر برد تا به در سلامت و سرای جاودانه رساند که دو پای او در قرارگاه امن با آرامشِ تن استوار شد. این، پاداش آن بود که دل را درست به کار گرفت و پروردگار خویش را راضی کرد.»

به‌راستی آنان‌که این بیان حضرت را نصب‌العین خود قرار دادند گویا دست در دست مولی امیرالمؤمنین (ع) گذاشتند و حضرت آنان را برد به آنجا که خود رفته است.

 

یکی از بزرگواران، آیت‌الله‌العظمی آقا نجفی بودند که سلوکی ولایی داشته‌اند. ایشان واقعاً عقل را زنده کرد و نفس را کشت، در عوض در سراپرده‌ی امیرالمؤمنین (ع) متنعم به نِعم معنوی شد به طوری‌که مانند انبیای بنی اسرائیل صاحب مائده‌ی آسمانی شد.

در یکی از روزهایی که مرحوم آقا نجفی و برادرش مشغول ریاضت شرعی بودند، در وقت افطار جمعی از اهل علم و نزدیکان وارد شدند و جز دو قرص نان چیزی حاضر نبود. پس از نماز عشا مرحوم آقا نجفی در سجده ذکر کلیم الله را می خواندند: «رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»

چون سر از سجده بر می‌دارد چند مجمع طعام به رسم هدیه به او می‌رسد که دقیقاً به تعداد حاضران بوده است.

 

و در زمانی دیگر، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) او را مهمان به برخی از علوم و مسایل علمی می‌فرمایند و در این جهت دستگیری بزرگی از او می‌کنند. ایشان فرمودند: زمانی مشکلات مالی شدید داشتم. به مدت دو روز کاملا گرسنه ماندم. در یکی از شب‌ها به حرم مشرف شدم و در کنار قبر مقدس اردبیلی (ره) به درگاه امام علی (ع) پناه آوردم و درخواست حل مشکل کردم. پس به ناگاه در حال استغاثه، مردی جلیل القدر نزدیکم آمد، مقداری آب به من دادند که بوی مشک از آن به مشام می‌رسید، نوشیدم، آن را شیرین‌تر از عسل یافتم و عجیب‌تر آنکه پس از خوردن این مایع برخی از علوم و مسایل علمی برایم مکشوف و آشکار شد.

 

و در نهایت مولی علی (ع) دست ایشان را به دست فرزند برومندش امام زمان (عج) گذاشت و کار را برایش تمام کرد. گفت: وقتی در مسجد سهله با دو تن از اهل سیر و سلوک مشغول عبادات بودیم، شخصی را دیدم که چون نیک نظر کردم، غایب بود و چون غرق در ذکر می‌شدم، دوباره مرئی می‌شد درحالی‌که به ذکرم گوش می‌داد.

وقت سحر دیدم کنج مسجد سهله مشغول ذکر "لا اله الا الله" بود. چون کلمه‌ی "الا الله" را می‌فرمود، نوری مخصوص از محل، ظهور می‌یافت. نزدیک رفتم، سؤالاتی کردم و بهترین جوابها را شنیدم اما او را نشناختم.

چون کمی از او غافل شدم، دیگر او را ندیدم. در آن هنگام یکی از کسانی که در حجره‌ای از مسجد، مدتها به عبادت می‌پرداخت بیرون آمد و کراراً صدا می‌زد: "یا صاحب الزمان" و از مسجد بیرون رفت، دیگر هرگز او را هم ندیدم به گمانم واصل شد به رجال الغیب!

 

شنیدن این حکایات، شیرین و جذاب است و به ما این نکته را گوشزد می‌کند که این راه بسته نیست، همیشه رهرو می‌طلبد و به روی رهروان خالص باز است. اما شرایط لازم دارد: عقلی زنده، نفسی مرده و دلی با یک دلبر.

غیر از خدا هر چه که باشد و هر کس که باشد، به منزله‌ی نعلین به پای موسی (ع) است که باید برای ورود به وادی مقدس، نعلین را به کناری بگذارد.

وقتی ندا آمد: یا موسی! نعلین از پای درآور، یعنی قطع تعلقات قلبی از همه چیز.

موسی (ع) آن شب نگران اهل و عیال خود بود. ندا آمد: همه‌ی اندیشه و افکارِ غیر را کنار بگذار.

و رسول اکرم (ص) وقتی به معراج رفتند، همان امر آمد (فَاخْلَعْ نَعلَیکَ) اما اینجا تفاوت داشت به معنی عدم قطع علایق و محبتی که به اهل بیت خودش داشت چرا که محبت آنها همانند محبت خداوند است.

منظور من از این مطالب، طرح یک سؤال است و آن، اینکه ما چگونه طی طریق می‌کنیم؟! ما چه وقت قصد داریم دل را یک‌دله کنیم؟! ما چه وقت باید عقل را زنده و نفس را بمیرانیم؟!

ای که نفست پست گشته از هوا                   رو طهارت کن به دریای فنا

بگذر از گرداب حبل ماسوی                        تا شوی غرقاب عرفان و صفا

خلوتی کن کاندران امیدهاست                      صفوتی کن که در آن اسرارهاست

پس به سوی قبله اسرار شو                         بر مصلای ره توحید رو

با خلوص قلب رو به سجده‌گاه                     تا نگردد حال تو چو من تباه

چیست دنیا سمه‌ی افسانه‌ای                       با دوصد لعنت در گرمابه‌ای

این سگ نفست تو را محجور کرد                 یعنی از قرب خدایت دور کرد

این شریر بوالهوس را دور کن                      قلب خود را از محبت طور کن

این محبت سیر مردان خداست                     زین سبب بر دیگران ماتم سراست

صلوات

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 23ر2ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۰۱ ، ۰۹:۴۷
خادمه الزهراء