در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

دعاها، مناجاتها، سخنرانی‌ها و مطالب ارزشمندی که از استـادمان مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) به یادگار مانده است در این دفتر، ثبت و ضبط می‌شود ان‌شاءالله. این وبلاگ در دست تکمیل و به روزرسانی است.

در حدیـقه‌ی سـبـز دعـا

استاد ارجمند، مرحومه حاجیه خانم اکبری (ح.عاشوری) از بزرگترین مبلغان و سخنرانان مذهبی تهران و کرج بودند که در دی ماه 1400 به سوی معبود خود شتافتند.
مجموعه‌ای از سخنرانی‌ها، دعاها و زیاراتی که ایشان معرفی کرده‌اند در کانال تلگرامی اطلاع رسانی این بانوی مکرمه موجود است.
برآن شدیم تا با انتقال و ثبت و ضبط این مطالب در وبلاگ، امکان دسترسی بهتر به این گوهرهای ارزشمند به یادگار مانده از ایشان را مهیا سازیم.
باشد که ما را از دعای خیر خود بهره‌مند و روح حاجیه خانم اکبری را با ذکر صلوات و یا قرائت فاتحه بنوازید.

***
حَدیقه به معنایِ باغ است و نامی که والدین خوش ذوق، بر استاد گرانقدر ما گذاشتند که الحق وجود نازنینش باغی بود سرسبز از دعا و صلوات و توسل. الهی که در جنّات و باغهای بهشتی در کنار سفره بابرکت اهل بیت، علیهم السلام، روزی‌خوار و محشور باشند.

***
ذکر یادگاری استاد:
الهی به درگاهت هزاران بار تکبیر و تهلیل و تحمید و تسبیح و تقدیس
عرضه می‌دارم که یک روز دیگر زنده هستم و تو تنها خالق و معبود و اِله من هستی و در سلطانیت مطلق بی شریکِ تو، بندگی و زندگی می‌کنم.

***
- نشانی سایت استاد: https://shamsotalea.com

- نشانی کانال سروش و تلگرام:
zaynab_ir

- نشانی صفحه اینستاگرام: name_be_madaram

- نشانی مزار استاد: کرج، آرامستان بهشت سکینه (اتوبان کرج-قزوین، بعد از پل حصارک و کمالشهر)، قطعه 31، آلاچیق 706

طبقه بندی موضوعی

۲۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حکمت» ثبت شده است

 

باغی بود از درختان سیب؛ و دهقان پیر مشغول آبیاری درخت‌ها. در این لحظه دهقان پیر، صدایی گوشخراش شنید. قار...قار...

کلاغ روی یکی از درخت‌ها نشست و شروع کرد به نوک زدن؛ و چند تا از سیب‌ها را خراب کرد و به زمین انداخت!

پیرمرد که از این کار کلاغ عصبانی شده بود، سنگی به طرفش پرتاب کرد و کلاغ را فراری داد. اما هنوز غر می‌زد: آخه لعنتی... تو که سیب‌ها را نمی‌خوری، چرا خرابشان می‌کنی؟!

وقتی که کار آبیاری تمام شد، پیرمرد زیر یکی از درخت‌ها نشست تا قدری استراحت کند، درحالیکه تعداد زیادی موش در اطراف او با حرص و ولع، مشغول خوردن سیب‌ها بودند، سیب‌هایی که کلاغ آنها را چیده بود!

خداوند متعال، روزی دهنده‌ی همه‌ی جانداران و تمام موجودات است و هر موجودی را وسیله‌ای برای رفع مشکل دیگری قرار داده است.

 

 

در مورد پیام حکایت بالا به چند سخن زیبا از حضرت علی (ع) درباره‌ی «روزی» بسنده می‌کنیم:

گنجهای روزی، در اخلاق خوش نهفته است.

کمک مالی کردن به برادر دینی، روزی را زیاد می‌کند.

امانتداری، روزی را زیاد می‌کند.

با صدقه دادن، روزی را فرود آورید.

هرکه خوش نیت باشد، روزی‌اش زیاد می‌شود.

 

بیایید کمتر از کلاغی نباشیم، گاهی از درخت زندگیمان، میوه‌ای برای دیگران بچینیم و تقدیمشان کنیم، شاید تنها به ‌این‌ وسیله، دندان طمع خود را بکنیم یا پرکنیم.

و حرف آخر: هیچ ورزشی برای قلب، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست. چه خوبست همه باهم ورزشِ دل کنیم!

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۱۱:۵۲
خادمه الزهراء

 

باید بین چهار رکن زندگی موازنه برقرار کرد: جسم، روح، دنیا و عقبا.

در قرآن و کتب روایی یکی از مباحث بسیار زیبا، بحث دنیا و آخرت است که البته بحث همه‌ی ادیان الهی می‌باشد و همه‌ی انبیا، به‌حق یکی از اهداف بلندشان معرفی خوبی‌ها و بدی‌های دنیا بوده؛ دنیای ممدوح و دنیای مذموم.

و همچنین معرفی اهل دنیا؛ آنان که تنها هدفشان در زندگی، متاع مادی دنیا است؛ و هرگاه دنیای‌شان به کامشان باشد، هیچ غمی نخواهند داشت که البته خداوند تمام نوش‌های دنیا را توأم با نیش قرار داده تا بلکه انسان‌ها، فریفته‌ی نوش‌های دنیا نشوند.

حکایت آن حکیم معروف است که فرمود: کسی از کنار چاهی عبور می‌کرد، پایش لغزید و به داخل چاه افتاد اما به چوب بلندی برخورد کرد که به شکل عمودی در داخل چاه قرار داشت، خوشحال شد و با دستانش به چوب چسبید.

هنوز آرام نشده بود که دید دو موش سیاه و سفید از پایین و بالا، دو سر چوب را به سرعت می‌جوند و می‌خورند و چوب را کوتاه می‌کنند. کمی که دقیق‌تر نگاه کرد، دید که شیری گرسنه در ته چاه، دهان باز کرده و منتظر است که چوب، جویده و تمام شود؛ و این فرد سقوط کرده به انتهای چاه و او را پاره پاره کرده و بخورد!

او ترسید و به وحشت افتاد. به فکر راه چاره افتاد که ناگهان چشمش به دیواره‌ی چاه افتاد که زنبوران لانه‌ای ساخته و عسل تولید کرده بودند. عطر و بوی عسل و شیرینی‌اش، او را وسوسه کرد، یک دستش را از چوب رها کرد و با انگشت، مشغول کندن عسل و خوردنش شد؛ اما با هر انگشتی که به داخل لانه‌ی زنبوران فرو می‌برد و ذره‌ای عسل درمی‌آورد، زنبوران به دستش حمله می‌کردند و با نیش‌های خود، دست او را می‌آزردند اما طعم و مزه‌ی عسل، دوباره او را وسوسه می‌کرد.

حکیم می‌گوید: آن شخص، همه‌ی ما هستیم؛

و آن چاه عمیق، دنیای ماست؛

و آن چوب عمودی، عمر ماست؛

و آن دو موش سیاه و سفید، شب و روز هستند که به سرعت عمر ما را می‌جوند و می‌خورند؛

و آن شیر گرسنه هم مرگ است که در انتهای عمر، منتظر ماست؛

و آن عسل چسبیده به دیواره‌ی چاه، شیرینی لذت‌های دنیاست؛

و آن زنبورها هم نیش‌ها و سختی‌های همراه با نوش‌های دنیا هستند؛

و ما هم فریب خورده‌ی لذت‌ها و غافل از سرعت گذر عمر هستیم!

راستی تا به حال فکر کرده‌ایم که اگر امروز آمار اهل دنیا را ملائکه نشان ما بدهند، ما هم از اهالی دنیا هستیم یا نه؟! منظور، دنیای مذموم است نه دنیای ممدوح!

 

فرمود خداوند: ای احمد! دنیا و دنیاپرستان را دشمن بدار ولی آخرت و اهلش را دوست بدار. عرض کرد: خدایا، دنیاپرستان و دنیادوستان و اهل آخرت کیستند؟ فرمود: اهل دنیا کسی است که:

  • خنده‌اش زیاد (خنده‌های بیهوده و از سر مستی و خواب)؛
  • و خشمش فراوان و بسیار است (یعنی راحت‌طلب و پرتوقع و طلبکار از دیگران)؛
  • و خشنودی آنان کم و راضی به قضای الهی نیستند؛
  • وقتی که می‌خواهند از خداوند اطاعت کنند، کسل؛
  • و هنگام نافرمانی خدا، قهرمان و دلیر می‌باشند (هیچ ترس و واهمه‌ای از نافرمانی خداوند ندارند)؛
  • و میل و رغبت به اطاعت و ارتباط با درگاه الهی ندارند؛
  • آرزویشان دور و دراز؛
  • و مرگشان نزدیک،
  • از خود بازجویی نمی‌کنند (اهل محاسبه و حساب‌کشی از خود نیستند)؛
  • فایده و بهره‌شان، کم؛
  • سودمند به احوال مردم و جامعه نیستند بلکه خیرشان محدود به خودشان است ولی سخن بسیار می‌گویند (اهل ادعا و حرف‌اند، مرد عمل و خدمت نیستند)؛
  • از عذاب خداوند کمتر می‌ترسند و سرور و خوشحالی آنان زیاد است (کام‌روایی خود را از لذت‌های دنیا می‌بینند به همین دلیل هم راضی و شادند)؛
  • انسانِ سپاسگزار نیستند و بر گرفتاری، صبر ندارند؛
  • و مردم را به دیده‌ی کوچکی و حقارت می‌نگرند و خود را می‌شناسند؛
  • و بر کارهای خیری که انجام نمی‌دهند، تأسف نمی‌خورند!

رسول خدا (ص) عرض کردند: خدایا، آیا غیر از اینها عیب‌های دیگری هم در اهل دنیا وجود دارد؟

فرمود: ای احمد! عیوب اهل دنیا زیاد است از جمله اینکه

  • در تاریکی جهل و نادانی غوطه‌ورند
  • و در برابر معلمان و استادان، فروتنی نمی‌کنند
  • و خود را عاقل و خردمند می‌دانند و حال آنکه در نزد عرفا، از حمقا و نادانان‌اند.

جای تأسف که بسیاری از نشانه‌های اهل دنیا را می‌توانیم در خود پیدا کنیم اما به‌دلیل داشتن همین علایم و قرار گرفتن در زمره‌ی اهالی دنیا، خود را برتر و عاقل و عالم در دین می‌دانیم و به‌طور مدام، به جای یاد گرفتن و آموختن معارف دینی، مشغول انتقاد و بدگویی از معلمان دین و استادان معرفت شده‌ایم! شاید می‌خواهیم به این وسیله سرپوشی به عیوب فراوان خود بگذاریم! به کجا رسیده‌ایم؟!

 

مرحوم شیخ عبدالحسین لاهیجی از قول مرحوم شیخ مجتبی قزوینی نقل کرده‌اند که: مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبر الهیان قزوینی از شاگردان حضرات آیات آخوند خراسانی و سیّد محمد کاظم یزدی به زیارت امام رضا علیه‌السلام مشرّف گردید، به منزل من وارد شد، موقع خواب برایش رختخواب گذاشته و از اتاق خارج شدم. پس از چند ساعت، جهت انجام کاری به اتاق رفتم، دیدم ایشان زانو بغل گرفته و نشسته‌اند. گفتم:آقا دایی، چرا نمی‌خوابید؟!

فرمودند: پا را که برای خواب دراز کردم، متوجه شدم به طرف حرم حضرت رضا علیه‌السلام است! به این طرف گرداندم، دیدم به سوی عکس مرحوم آقای بروجردی است که یک مرتبه شمایلش مقابلم مجسم شد. لذا به احترام حضرت رضا علیه‌السلام و مرحوم آقای بروجردی که سیّد و عالم جلیل‌القدری هستند، اینگونه استراحت می‌کنم!

من جای عکس را تغییر دادم تا ایشان راحت بخوابند.

به ‌راستی چه بر سر ما آمده‌است؟!

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم          بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به ‌وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم         به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم

به مرجعی که درآیند شاهدان دو عالم             نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخوابم              ز خواب عاقبت آگاه به بوی موی تو باشم

حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم             جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان          مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم

شعر از سعدی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 22ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۱۰:۴۱
خادمه الزهراء

سوال از خود: تـو خـــود را می‌شـناسی؟!

دوشنبه, ۲۸ آذر ۱۴۰۱، ۰۹:۱۲ ق.ظ

یک سؤال:

این روزها در حرم علی‌ابن‌موسی الرضا علیه السلام دعاگوی همه‌ی دوستان هستم. اینجا محل عبادت و ذکر و دعاست؛ و برخی افراد چه خوب به این اعمال می‌پردازند. واقعاً خستگی‌ناپذیر نماز می‌خوانند و تسبیح به‌دست، تند و تند ذکر می‌گویند؛ و منِ نابلد مانند آدمی گنگ، به این و آن نگاه می‌کنم...

 

 

امروز از خودم پرسیدم: من کیستم؟! و همه‌ی حواسم پرت همین سؤال شد! و ده‌ها مطلب در جواب این سؤال به ذهنم خطور کرد. به‌یادم آمد درکتابی خوانده‌ام که دانشمندی درحال تشریح اجزای تشکیل دهنده‌ی بدن انسان بود، او در پایان کارش جمله‌ای زیبا بیان کرد. او گفت: بدن انسان از اجزای زیر تشکیل شده است:

  • آهکی که با آن می‌توان پنج قالب صابون ساخت.
  • آهنی که با آن می‌توان شش میخ کوچک ساخت.
  • فسفری که با آن می‌توان بیست بسته بیسکویت ساخت.
  • قندی که با آن می‌توان ده فنجان قهوه را شیرین کرد.
  • اندکی سولفور، کلسیم و برخی مواد دیگر.

و همه‌ی این مواد طبق قیمت آن روز حدود پنج دلار می‌ارزید.

پس این موجود ارزشمند، جسم نیست؛ بنابراین ما که هستیم؟! چه درد بزرگی است این خودناشناسی! که حتی صدای ابر مرد عالم، علی (ع) را هم به گله بلند کرده‌است؛ که فرمود: درد تو، از توست؛ ولی تو به آن بصیرت نداری؛ و درمان تو نیز در درون توست لیکن به آن بصیرت نداری.

از نظر حضرت، ناتوانی انسان در درمان دردهای خویش ناشی از جهل او نسبت به خویشتن خودش می‌باشد.

این خودنشناسی، عجب دردی است که مردی مثل جبران خلیل جبران می‌گوید: هرگز احساس ضعف و ناتوانی نکرده‌ام جز در مقابل کسی که از من پرسیده‌است: تو کیستی؟!

و آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی درحالیکه برای سؤالهای آزاردهنده‌اش به‌دنبال جواب می‌گشت؛ و در خیابان پرسه می‌زد، به کنار باغ گلی رسید، نشست تا کمی تماشا کند، یکی عبور می‌کرد، رفتار عجیب فیلسوف را دید، پلیس را خبر کرد، چند دقیقه بعد افسر پلیسی آمد و با بی‌ادبی پرسید: که هستی؟ فیلسوف نگاه عمیقی به او کرد و گفت: اگر بتوانید به من کمک کنید که جواب این پرسش را پیدا کنم، تا ابد سپاسگزار شما خواهم بود!

و چه سخت است رسیدن به جواب درست این سؤال که دانشمندی گفته، سه چیز بسیار سخت است: فولاد، الماس؛ و خودشناسی!

و دیگری گفته: هرکه دیگران را بشناسد، عاقل است؛ و هرکه خود را بشناسد، عارف است.

و آن حکیم بزرگ فرموده: تو آن پادشاهی هستی که به‌خواب رفته و در رویا می‌بیند که گداست، از خواب بیدار شو!

و چه بی‌ادبم من که در جوار عالم آل محمد علیه السلام، از جواب دیگران می‌نویسم؛ که زیباترین جواب را حضرتشان بیان فرموده‌اند: ارزنده‌ترین مرحله‌ی خرد، خودشناسی است.

«یا سراج الله ادرکنی»

آری به‌نظر حضرت، جواب من کیستم، برای هرکس در درون خود اوست؛ انسان گنجی است که نقشه‌اش در خودش وجود دارد، برای خواندنش باید خود را جستجو کند.

می‌گویند مردی به‌دنبال گنج بود، حکیمی به او گفت: تیری در چله‌ی کمان بگذار و بینداز، هر کجا افتاد، همان‌جا را بکن، گنج در آنجاست. او تیر را گذاشت با تمام قدرت کمان را کشید، تیر را پرتاب کرد، تیر با فاصله‌ی زیاد افتاد. او رفت و شروع به‌کندن کرد، چیزی پیدا نکرد، آمد به حکیم گزارش داد؛ حکیم گفت: من به‌ تو نگفتم کمان را بکش، گفتم تیر را در ‌چله بگذار و بینداز! رفت و چنین کرد، تیر جلوی پایش بر زمین افتاد، همانجا را کند و گنج را یافت.

آری باید در خود جستجویی کنیم.

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 17ر5ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۰۱ ، ۰۹:۱۲
خادمه الزهراء

 

از اتفاقات بسیار مهم و عجیب اسلام، مسأله‌ی معراج رسول خداست که بر تمام مسلمانان فرض است که به آن اعتقاد داشته باشند؛ و باور داشته باشند که این اتفاق، یک اتفاق جسمانی بوده و تمام این سیر نورانی و الهی، با همین بدن فیزیکی و جسمانی اتفاق افتاده است.

در این لقمه، بر آن نیستم که بحث معراج را بیان کنم بلکه می‌خواهم سخنی از سخنان الهی را که در شب معراج، خداوند تبارک و تعالی به رسولش فرموده با هم مزه کنیم و کام جان خود را روشن نماییم. البته حدیث معراج، حدیثی بسیار طولانی است که می‌شود گفت یک دوره آموزشی اسلام از تمام جهات است و ما تکه‌ای از این حدیث را برای امروز انتخاب کرده‌ایم.

خداوند فرمود: «ای احمد! هرگاه بنده، شکمش را گرسنه نگاه دارد (کم‌خوری کند) و زبان خود را حفظ کند، به او حکمت می‌آموزم، اگرچه کافر باشد؛ تا حکمت او برایش حجت و وبال باشد؛ اگر مؤمن باشد حکمت، برای او چراغ راه و برهان و شفا و رحمت است و به این وسیله آنچه را که نمی‌دانسته، فرا می‌گیرد و بینا می‌شود به آنچه که نمی‌دیده‌است؛ و به اول چیزی که او را بینا می‌کنم این است که عیوب خودش را ببیند تا از عیب‌های دیگران بازمانده؛ و او را آنچنان به لطیفه‌ها و دقایق علم بینا می‌کنم که شیطان بر او داخل نگردد.»

وقتی انسان با دید الهی که همان بصیرت می‌باشد، به عیوب خود واقف شد، با همان دید الهی به سوی راهکارها و درمانها حرکت می‌کند؛ و صد البته همان خدایی که او را به عیب‌هایش بینا نموده، راه درمان را هم به او نشان داده و قدرت درک و فهم و برخورداری از آنها را هم به او عنایت کرده و می‌کند؛ و در نتیجه او را از بیهوده‌کاری و اتلاف عمر و بی‌راهه رفتن، دور می‌دارد و گوشش را به شنیدن مواعظ شنوا می‌کند.

 

خداوند فرمود: «ای داود! من پنج چیز را در پنج چیز قرار دادم اما مردم آنها را در جاهای دیگر می‌طلبند ولی به‌دست نخواهند آورد:

  • علم را در گرسنگی و کوشش قرار دادم ولی مردم آن را در سیری و راحتی می‌جویند و به‌دست نخواهند آورد؛
  • و عزت را در اطاعت از خودم قرار دادم ولی آنها در دربار پادشاهان می‌جویند اما به آن نرسند؛
  • و غنا و بی‌نیازی را در قناعت قرار دادم ولی آنها در زیادی مال می‌طلبند اما به آن دست نیابند؛
  • و خشنودی خودم را در خشم گرفتن بر نفس قرار دادم ولی مردم آن را در رضای نفس می‌جویند ولی نمی‌یابند؛
  • و راحتی و آسایش را در بهشت قرار دادم ولی مردم آن را در دنیا می‌طلبند اما به آن دست نخواهند یافت.»

اگر خداوند، گوش شنوایی و چشم بصیرتی مرحمت کند، متوجه می‌شویم که همگی، این پنج عیب بزرگ را داریم و روزانه با آنها زندگی می‌کنیم اما هیچ‌کس آنها را به عنوان عیب و درد نمی‌شناسد!

به‌راستی اگر همین پنج درد را با پنج مرهمی که خداوند مرحمت کرده، مداوا کنیم، زندگی چه زیبا خواهد شد و ما چه انسانهای زیبایی خواهیم بود!

 

خوشا حال آنانکه زیبا دیدند، زیبا شدند، زیبا زیستند، زیبا رفتند؛ و خاطرات زیبایی به‌جا گذاشتند.

از زیبارویان روزگار بود و از الطاف الهی بر همگان بود اعم از اهل دل؛ و اهل علم؛ و اهل عقل؛ و اعم از مردم کوچه و بازار. این مرد الهی به توده‌های مردم علاقه‌ی بسیار داشت و فاصله‌ای میان خود و آنان احساس نمی‌نمود. گاهی به مسجد محل می‌رفت، در گوشه‌ای بین مردم می‌نشت. هنگامی‌که در دارالزهد حضرت رضا علیه السلام در انتظار خاکسپاری جسم بی‌جانش نشسته بودند، یکی از خدام حرم با صدای بلند گفت: آقا، هر وقت برای زیارت می‌آمد، در کنار ما می‌نشست و به دلجویی و احوالپرسی خادمان حرم رضوی می‌پرداخت؛ و هرگز حتی ذره‌ای خودبینی در وجودش نبود!

 

جالب اینکه یک روز رزمنده‌ای از خاطرات جبهه خود تعریف می‌کرد؛ گفت: در سال ۶۰ در جبهه با راننده کامیونی برخورد داشته که گفته از ارادتمندان استاد جعفری هستم، با تعجب گفتم: مگر شما ایشان را می‌شناسید؟! راننده کامیون پاسخ داد: ما چند تن از رانندگان، هر چند وقت یک بار، خدمت استاد می‌رسیم و از محضرشان استفاده می‌کنیم، روابط ما با آقا به قدری صمیمی هست که اگر هم ایشان در منزل نباشند، سفارش کرده‌اند به اتاق کارشان برویم و با چای از خود پذیرایی کنیم تا ایشان بیایند!

به‌راستی زیبا زندگی کردن، هنرمندی می‌خواهد.

گوهر معرفت آموز که با خود ببری                 که نصیب دگران است نصاب زر و سیم
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا           ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
شعر از حافظ

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 21ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۰۱ ، ۱۵:۴۱
خادمه الزهراء

 

خداوند تبارک و تعالی فرموده: حکمت را بزرگ شمارید زیرا که من حکمت را در قلب احدی قرار ندادم مگر آنکه قصد کردم او را بیامرزم.

بیایید روح خود را بالا بریم و خود را از زمین‌گیری نجات دهیم. انسان با کوشش می‌تواند روح خود را بالا ببرد، از ملائکه هم بالاتر.و هم می‌تواند با اتکاء به چیزهای زودگذر، دچار غرور و عُجب شده و همه عمر زمین‌گیر دنیا شود.

خداوند متعال فرمود: ای موسی! به ثروتمندان بگو به زیادی مال خود مغرور نباشند، پس اگر چنین کنند، صبح و شام بندگان خدا را اطعام دهند (کنایه از اینکه قادر نخواهند بود)؛ و به صاحبان علم بگو به زیادی علم مغرور نشوند، اگر چنین شوند، باید بدانند چه وقت می‌میرند (و حال آنکه نمی دانند)؛ و به صاحبان زور و قدرت بگو به قدرت خود مغرور نباشند، اگر چنین شوند، بگو جلو مرگ خود را بگیرند (و حال آنکه نمی‌توانند.)

ای موسی! من با تو سه چیز انجام می‌دهم، تو هم سه چیز انجام بده، عرض کرد: خدایا آن سه چیست؟

فرمود: اول، من به تو نعمت فراوان بخشیدم و بر تو منت نگذاردم، تو هم چنین باش؛ وقتی به بندگانم محبتی کردی و چیزی بخشیدی بر آنان منت نگذار.

دوم، اگر تو نسبت به من جفا کنی سپس به من رو آوری و عذر بخواهی، عذرت را خواهم پذیرفت؛ تو هم چنین باش و معذرت کسی را که نسبت به تو جفا کرده، بپذیر.

سوم، من از تو عمل فردا را نخواستم، تو هم از من روزی فردا را مخواه.

خویشتن را در هوا کردیم گم             جاده در راه خدا کردیم گم
از عدم ما تا به اقلیم وجود                آمدیم و راه را کردیم گم
منزل و مقصود و راه و راه‌رو              جمله را در ابتدا کردیم گم
سالک و مسلوک و مسلوکٌ الیه          جمله ما بودیم و ما کردیم گم
هرچه ما را بود ز اجناس و نقود           جمله را در راهها کردیم گم
ز ابتدا کردیم چون ‌آهنگ راه             گام اول خویش را کردیم گم
بر در شه چون عطا جویان شدیم         شاه را اندر عطا کردیم گم
کس نمی‌داند که چون شد کار ما         خود چه بود و این چرا کردیم گم
نیست پیدا کآخر این کار چیست          ز ابتدا تا انتها کردیم گم
گشت پنهان طرز جستجوی ما            هر چه را ما جا بجا کردیم گم
بگذریم از جستجو و گفتگو                چون که ما سر رشته را کردیم گم
یافتیم آخر درون خویشتن                 هر چرا در هر کجا کردیم گم
شاعر: فیض کاشانی

کامتان شیرین و لقمه‌تان گوارا

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 19ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۳:۰۲
خادمه الزهراء

 

گل‌های زیادی ریشه در قلب شما دارند با آبیاری به‌موقع آنها را رشد دهید. قلب انسان، اعجوبه‌ای بی‌همتاست. از عجیب بودنش همین بس که محل نظر خداوند است.

رسول خدا که درود خداوند بر او باد، فرمودند: خداوند به چهره‌ها و دارایی شما، نگاه نمی‌کند بلکه به دلها و کردارهای شما می‌نگرد.

و در سخن بسیار زیبای دیگر فرمودند: همانا خداوند متعال در زمین ظرفهایی دارد، بدانید که آن ظرفها همان دل‌ها هستند؛ پس دوست داشتنی‌ترین دل‌ها نزد خداوند، رقّت آمیزترین و صاف‌ترین و قوی‌ترین آنهاست؛
🌹 با رقّت‌ترین آنها برای برادران؛
🌹 و صاف‌ترین آنها از گناهان؛
🌹 و قوی‌ترین آنها در راه خدا.

 

در روزگاران قدیم، مردم چین و روم در نقاشی شهرت جهانی داشتند و هر کدام مدعی برتری در این فن بودند تا این که سلطان هر دو قوم آنها را خواستند و گفتند: می‌خواهیم شما را بیازماییم تا بهترین انتخاب شود. پس در سالن بزرگی، پرده‌ای ضخیم نصب کردند و دو دیوار روبروی هم را در اختیار دو گروه گذاشتند و انواع رنگ‌ها و ابزار نقاشی را به آنها دادند، هر دو گروه مشغول کار شدند بدون آن که از کار هم اطلاع داشته باشند.

روز پایان کار، هر دو سلطان همراه کارشناسان وارد شدند و از دیدن نگاره‌های زیبا و رنگ‌آمیزی دل فریب و هنر ظریف چینیان به شگفت درآمدند و صدها آفرین بر آنها گفتند و چیره‌دستی آنان را ستودند.

و سپس پرده را کنار زدند به سراغ رومیان رفتند، با کمال تعجب دیدند تمام نگارگری چینیان روشن‌تر و جلوه‌گرتر در این دیوار هم نقش بسته درحالیکه رومیان هیچ رنگی مصرف نکرده‌اند! و در تمام مدت دیوار را صیقل زده‌اند.

کارشناسان و سلاطین، انگشت به دهان، حیران مانده بودند زیرا:
هر چه اینجا بُوَد، آنجا به نمود            دیده را از دیده خانه می‌ربود

در این مسابقه‌ی هوش و آزمون هنر، هنرمندان رومی برنده شدند زیرا که زیباییِ هنر خود را بی‌رنگ و بو؛ و ساده و صاف نشان دادند در عین آن که تمام زیبایی‌ها در آن منعکس بود.

آری ای عزیز! غافل از صفای دل مباش. دلی که از رسوبات گناه و آلودگی صیقل زده شود، آیینه می‌گردد و حقیقت راستین در آن منعکس می‌شود و دیگر حجابی ندارد که مانع دیدار شود.

رسول خدا (ص) فرمود: همچنان که آهن، زنگار می‌گیرد، دل‌ها نیز زنگار می‌گیرند؛ پرسیدند: صیقل آن چیست؟ فرمود: بسیار به یاد مرگ بودن و تلاوت قرآن.

آن صفای آینه وصف دل است           صورت بی منتها را قابل است
اهل صیقل رسته‌اند از بوی و رنگ       هر دمی بینند خوبی، بی درنگ
نقش و قشر علم را بگذاشتند             رایت «عین الیقین» افراشتند
کس نیابد بر دل ایشان ظفر              چون صدف گشتند ایشان پرگهر
برترند از عرش و کرسی و خلا           ساکنان مقعد صدق خدا

اشعار از مولوی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 18ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۲:۵۱
خادمه الزهراء

 

به‌راستی وقتی یک شئ فانی و باقی را در کنار هم قرار می‌دهیم، قیمت شئ باقی چند برابر می‌شود؟

چه فایده دارد اگر تمام دنیا را داشته باشیم اما زندگی جاوید را از دست بدهیم؟!

آیا چیزی پیدا می‌شود که قدر و قیمتش از زندگی جاوید بیشتر باشد؟!

روزگاری در کنار رود نیل، هنگام باستان شناسی، صندوق بزرگی را پیدا کردند، وقتی صندوق را باز کردند، جسد مومیایی شده‌ای را دیدند که در اطرافش چند خروار جواهر قرار داشت؛ وقتی تحقیق کردند فهمیدند یکی از ملکه‌های مصر بوده که بعد از مرگش، جسدش را مومیایی کرده‌اند. در کنار جسد و جواهرات، لوحی نیز قرار داشت که روی آن نوشته بود: این وصیت‌نامه‌ی من است، بعد از مرگم هرکس جنازه‌ام را می‌بیند، بداند که در زمان سلطنتم، در کشورم قحطی شد و کار به آنجا رسید که من، ملکه‌ی مصر، حاضر شدم تمام این جواهرات را بدهم و یک عدد نان در عوض آنها بگیرم اما میسر نشد تا اینکه از گرسنگی به بستر مرگ افتادم!این را همه باید بخوانند تا عبرت بگیرند و بدانند تا وقتی خدا نخواهد، هیچ چیزی نمی‌تواند انسان را بی‌نیاز کند.

آری، اگر خدا نخواهد، با داشتن تمام وسایل و زمینه‌های مادی هیچ کاری نمی‌توان کرد.

و به‌راستی دنیای مادی، چه کم بهاست، حتی ارزان‌تر از یک قرص نان! پس چگونه برخی بر زندگی جاوید ترجیهش می‌دهند؟!

جهان پر درد می‌بینم دوا کو              دل خوبان عالم را وفا کو
ور از دوزخ همی ترسی شب و روز       دلت پر درد و رخ چون کهربا کو
بهشت عدن را بتوان خریدن              ولیکن خواجه را در کف بها کو
درین ره گر همی جویی یکی را          سحرگاهان تو را پشت دوتا کو
سراسر جمله عالم پر یتیم است           یتیمی در عرب چون مصطفا کو
سراسر جمله عالم پر ز شیر است         ولی شیری چو حیدر باسخا کو
سراسر جمله عالم پر زنانند                زنی چون فاطمه خیر النسا کو
سراسر جمله عالم پر شهید است         شهیدی چون حسین کربلا کو
سراسر جمله عالم پر امام است           امامی چون علی موسی الرضا کو
سراسر جمله عالم پر ز مرد است         ولی مردی چو موسی با عصا کو
سراسر جمله عالم پر حدیث است        حدیثی چون حدیث مصطفا کو
سراسر جمله عالم پر ز عشق است       ولی عشق حقیقی با خدا کو
سراسر جمله عالم پر ز پیر است          ولی پیری چو خضر با صفا کو
سراسر جمله عالم پر ز حسن است       ولی حسنی چو یوسف دلربا کو
سراسر جمله عالم پر ز درد است          ولی دردی چو ایوب و دوا کو
سراسر جمله عالم پر ز تخت است       ولی تخت سلیمان و هوا کو
سراسر جمله عالم پر ز مرغ است         ولی مرغی چو بلبل با نوا کو
سراسر جمله عالم پر ز پیک است        ولی پیکی چو عمر بادپا کو
سراسر جمله عالم پر ز مرکب             ولی مرکب چو دلدل خوش روا کو
سراسر کان گیتی پر ز مس شد           ز مس هم زر نیامد کیمیا کو
شاعر: سنایی

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 17ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۲:۳۶
خادمه الزهراء


عکس: احتمالاً از آقای مهدی ویسانیان

 

امام صادق (ع) در حدیث شریفی قلب انسان را به «کلمه» تشبیه فرموده‌اند و همانطور که کلمه دارای چهار اِعراب است و به‌ وسیله‌ی هر کدام از اعراب‌ها برای خواننده معلوم می‌شود که کلمه در چه موقعیتی قرار دارد، قلب آدمی هم مانند کلمه دارای چهار اعراب است و به تعبیر دیگر دارای چهار حالت است؛ و به وسیله‌ی هر کدام از آن‌ها برای انسان روشن می‌شود که قلب و دل در چه وضع و موقعیتی قرار دارد.

«کلمه» در لِسان قرآن کریم دارای ویژگی خاصی است و تنوع زیادی هم دارد به‌ طوری که همه‌ی شئون عالم هستی را در بر می‌گیرد؛ و گویی تمام اجزای حیات، کلمات خداوند تبارک و تعالی هستند.

خداوند در سوره‌ی مبارکه کهف می‌فرماید: «ای رسول ما، بگو اگر دریاها مرکب شوند برای نوشتن کلمات خداوند، قبل از آنکه کلمات الهی به آخر برسد، دریا خشک خواهد شد هر چند دریایی دیگر به آن اضافه شود.»

همچنین در سوره‌ی لقمان می‌فرماید: «اگر تمام درختان روی زمین، قلم برای نوشتن شوند و آب دریا به اضافه‌ی هفت دریای دیگر مرکب گردد، باز نگارش کلمات خداوند که بی‌نهایت است، ناتمام خواهد ماند.»

در این دو آیه تمام موجودات هستی به عنوان «کلمات الهی» معرفی شده‌اند. در آیات مختلف دیگر به طور جداگانه به برخی از اجزای خلقت به عنوان «کلمه» یاد شده است.

مثلاً:

🌺 گفتار خداوند به آدم (ع) به هنگام نزول به زمین، به عنوان «کلمه» یاد شده است.

🌺 قول حق و پیاده شدنش که حتمی است، مصداق «کلمه» قرار گرفته است.

🌺 و از مجموع قوانین و مقررات و آیین پاک اسلام و نبوت و رسالت پیامبر بزرگ به تعبیر «کلمه» یاد شده است.

🌺 و از توبه به عنوان «کلمه» یاد شده و مراحل مهم آزمایش بندگان با تعبیر «کلمه» آمده است.

🌺 و انسانِ آراسته به تربیت و پیراسته از رذایل تعبیر به «کلمه‌ی طیبه» شده است.

🌺 و عیسی بن مریم (ع) را به «کلمه» تعبیر فرموده آنجا که ملائکه به مریم (س) گفتند: خداوند تو را به کلمه‌ای که نامش عیسی بن مریم است، بشارت می‌دهد.

و همه می‌دانیم که انسان، ارزشمندترین «کلمه‌ی خداوند» است زیرا وجودش در حقیقت آثار خدا و صفات ربوبی است و این کلمه‌ی ارزشمند، با اتصال به قوانین وحی اعم از قرآن یا کلمات پیامبر (ص) و یا فرهنگ امامان معصوم (ع)، قابل تفسیر و ترجمه و قابل تجلی و ظهور است.

انسان نه تنها گوهربارترین کلمه‌ی الهی است بلکه کتابی است پر از کلمات. کلماتی از قبیل زبان، چشم، گوش، قلب، روح، دست، پا، شهوت و عقل که هر کدام از این کلمات، دارای حقایقی عمیق هستند که باید در گردونه‌ی حقیقت به حرکت درآیند و برای این منظور باید ابتدا ترجمه شوند تا درک درستی از آن‌ها به دست آید؛ و مترجمش فقط فرهنگ الهی و عقل سلیم است.

شاید زمانی می‌گفتند تمدن شرق می‌تواند درک درستی از انسان ارائه دهد و این کلمه‌ی پیچیده را ترجمه کند. اما امروز، تمدن شرق مانند حوضی شده است که مدتی است آب تازه‌ای به آن ریخته نشده و از این رو، رنگ و بوی آن تغییر یافته و منظره‌ای کریه، زشت و وحشت‌آور نشان می‌دهد.

گروهی عقیده داشتند تمدن غرب از ترجمه‌ی این کلمه‌ی عجیب برمی‌آید و باید چنگ به دامن این تمدن زد. اما امروز حتی معتقدان به این تمدن، دریافته‌اند که این تمدن نیز مانند حوض آبی است که آب‌های گل‌آلود و متعفن و حشرات و مواد زهردار به قدری در آن ریخته شده که آن را به کلی مسموم و مهلک ساخته است و برای آبیاری کردن نهال سعادت و کمال معنوی هرگز شایسته و کارآمد نیست.

اما خالق این «کلمه» که به طور دقیق از زیر و زبر آن باخبر است، مترجمی در نهاد خودِ «کلمه» قرار داده که زیباترین تفسیرها و تعبیرها را از این «کلمه» ارائه می‌دهد که با پیروی از آن، «کلمه» با تمامی معنا، تجلی خواهد کرد. نام این مترجم، عقل است.

رسول اکرم (ص) فرمودند:

🌹 برای هر چیزی ساز و برگی است. ابزار و ساز و برگ مؤمن، عقل است؛

🌹 و برای هر چیزی مرکبی است و مرکب مرد، عقل است؛

🌹 و برای هر چیزی نهایتی است و نهایت عبادت، عقل است؛

🌹 و برای هر قومی، چوپانی است و چوپان عابدان، عقل است؛

🌹 و برای هر تاجری، مال‌التجاره‌ای است و مال‌التجاره‌ی کوشش کنندگان، عقل است؛

🌹 و برای هر خرابی، آبادی است و آبادی آخرت، عقل است؛

🌹 و برای هر سفری، خیمه‌ای است که مسافران به آن پناه می‌برند و خیمه‌ی مسلمین، عقل است.

 

آری، بشر منتظر منجی آخر است تا بیاید و خلقت و حیات و انسان را ترجمه کند. او خواهد آمد و چنین خواهد کرد هنگامی‌که دستی بر سر انسان می‌کشد و عقل انسان را چهل برابر عقل معمول می‌کند که در سایه‌ی این امر، «کلمه‌ی الهی» به تمامی معنی متجلی می‌شود.

به نام آن که جان را فکرت آموخت                چراغ دل به نور جان برافروخت

ز فضلش هر دو عالم گشت روشن                ز فیضش خاک آدم گشت گلشن

توانایی که در یک طرفة العین                     زِ کاف و نون پدید آورد کونین

چو قاف قدرتش دم بر قلم زد                      هزاران نقش بر لوح عدم زد

از آن دم گشت پیدا هر دو عالم                    وز آن دم شد هویدا جان آدم

در آدم شد پدید این عقل و تمییز                  که تا دانست از آن اصل هر چیز

جهان خلق و امر از یک نفس شد                 که هم آن دم که آمد باز پس شد

تعالی الله قدیمی کو به یک دم                    کند آغاز و انجام دو عالم

شاعر: شبستری

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۱۱:۴۰
خادمه الزهراء

 

سرآمد همه چیز برای موفق شدن در دو دنیا، نیک فکر کردن، نیک گفتن و نیک دیدن است.

پیشوای ششم امام صادق (ع) روزی به بعضی از شاگردانش فرمود: در تمام این مدتی که از من تعلّم نمودی، چه چیز یاد گرفتی؟

شاگرد پاسخ داد: هشت مسأله از حضرتت آموختم.

امام صادق (ع) فرمود: آن هشت مسأله را برای من بیان کن تا بدانم چیست؟

شاگرد مسایل هشتگانه را با آن حضرت به این ترتیب عرض کرد:

1️دیدم با هر دوستی هنگام مردن، جدایی حاصل می‌شود پس سعی کردم تا دوستم کسی باشد که در وقت مرگ از من جدا نشود بلکه در تنهایی مونس من باشد؛ و آن انجام کارهای نیک و خیر است؛

که خداوند در قرآن می‌فرماید: «مَن یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ»؛ هر کس عمل بدی انجام دهد، کیفر داده می‌شود. مفهومش این است که «وَ مَن یَعْمَلْ خیراً یُجْزَ بِهِ» کسی که کار نیک انجام دهد به جزای خویش می‌رسد.

حضرت فرمود: به خدا سوگند نیکو فهمیده‌ای (احسنت والله).

2️دیدم گروهی را که به مال افتخار می‌کنند و گروهی به حسب و طایفه مباهات می‌نمایند و گروهی به ]دیگر چیزها[. لیکن مشاهده نمودم که خداوند متعال، افتخار عظیم را در تقوا قرار داده است آنجا که در قرآن می‌فرماید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»؛ گرامی‌ترین شما نزد خدا، پرهیزکارترین شما است. پس کوشش کردم به اینکه نزد خدا کریم باشم (که بهترین افتخارات است.)

حضرت فرمود: به خدا سوگند نیکو فهمیده‌ای!

3️دیدم مردم در میان لهو و هواپرستی غوطه‌ور هستند؛ اما از قرآن شنیدم که خدا می‌فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی‏»؛ آنانکه از خداوند ترسیدند و پیروی از هوای نفس ننمودند، بهشت جای آن‌هاست. پس سعی نمودم تا نفس‌کُشی نموده و جلب رضایت و خوشنودی خداوند نمایم.

حضرت فرمود: به خدا سوگند نیکو فهمیده‌ای!

4️دیدم هر کسی که چیز نفیسی به دستش می‌رسد، می‌کوشد تا آن را حفظ کند؛ لیکن از خدا شنیدم که در قرآن می‌فرماید: «مَنْ ذَا الَّذی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثیرَةً»؛ کیست که وام به خدا (در راه خدا انفاق یا قرض الحسنه) بدهد تا خدا چندین برابر به او عنایت فرماید؟ پس همت گماشتم که هر چیز نفیس و گرانبهایی که به دستم رسید، در راه خدا بدهم تا برای روز حاجت من (قیامت) ذخیره گردد.

حضرت فرمود: به خدا سوگند درست فهمیده‌ای!

5️دیدم مردم بر سر رزق و روزی، رشک و حسد می‌برند؛ کلام خدا را شنیدم که در قرآن می‌فرماید: «نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»؛ ما در دنیا رزق و روزی انسان را تقسیم و تقدیر کردیم، بعضی را بر بعض دیگر بیشتر دادیم (بعضی را غنی بعضی را فقیر کردیم) تا بعضی، حوائج بعض دیگر را برآورند لیکن رحمت پروردگار بهتر از اموالی است که آنها جمع می‌کنند. پس بر احدی حسد نبردم و از مالی که از دستم رفت افسوس نمی‌خورم.

حضرت فرمود: به خدا سوگند کار خوبی انجام می‌دهی.

6️دیدم بعضی از مردم به خاطر کینه‌هایی که در دل دارند با بعض دیگر دشمن می‌باشند؛ از خداوند شنیدم که در قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»؛ شیطان دشمن شماست شما نیز او را دشمن خود قرار دهید. پس مشغول شدم به دشمنی با شیطان، دیگر دشمنی با مردم نمی‌کنم.

حضرت فرمود: آفرین، به خدا سوگند خوب کاری می‌کنی.

7️دیدم مردم در راه به‌دست آوردن روزی، بسیار پافشاری می‌کنند؛ لیکن از خدا شنیدم که در قرآن می‌فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ* ما أُریدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُریدُ أَنْ یُطْعِمُونِ* إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتینُ»؛ نیافریدیم جنیان و انسان را مگر برای پرستش خدا، ما از آنان روزی نخواسته‌ایم و طعامی اراده نکرده‌ایم (یعنی روزی دهنده ما هستیم و اراده نکردیم که روزی دهنده و طعام بخشنده، انسان باشد)، خداوند روزی دهنده‌ی توانا است. پس دانستم که وعده‌ی خدا، حق است و گفتارش راست می‌باشد. اطمینان به وعده‌ی او پیدا کردم و راضی به گفتارش شدم، مشغول شدم به عطای خداوند نه به مالم که در نزد غیر خداست.

حضرت فرمود: به خدا سوگند نیکو فهمیده‌ای.

8️دیدم بعضی، به بدن و پیکر سالم خود اعتماد دارند و برخی به مال زیاد خویش دل بسته‌اند و گروهی به افرادی مانند خودشان (ضعیف) تکیه نموده‌اند؛ و شنیدم فرموده‌ی خداوند را که می‌فرماید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً* وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»؛ کسی که پرهیزکار باشد خداوند او را از گرفتاری‌ها بیرون آورده و روزی او را از راهی که گمان به آن ندارد، می‌رساند. کسی که به خدا توکل نماید، خدا او را کافی است. پس به خداوند توکل نمودم و به غیر او اعتماد نکردم.

امام صادق (ع) فرمود: سوگند به خدا تورات، انجیل، زبور، قرآن و سایر کتاب‌های (آسمانی) به این چند مسأله برگشت می‌کنند.

اى بنده نواز و بنده پرور                   بر من دو جهان تو یار و یاور

اى داغ غمت حیات جاوید                 زین در نشود فقیر نومید

اى راز و نیاز صبح و شامم                چون شهد ز عشق توست کامم

من رو سیه و گناه کارم                    امید به غیر تو ندارم

رانى تو مرا اگر ز درگاه                    آیم به درت به هر سحرگاه

تا لطف کنى، که روسیاهم                بخشى به کرامتت گناهم

تو یاور و یار دردمندى                     تو نور دل نیازمندى

تو راز دل امیدوارى                        جز لطف به بندگان ندارى

تو محور عشق عاشقانى                   تو صدق و صفاى صادقانى

چشم همگان به رحمت توست           نور دلم از کرامت توست

یار من بى نوا، تویى، تو                    امید من گدا تویى، تو

از هجر تو سخت من ملولم               در بزم وصال کن قبولم

افروز دلم ز گرمى عشق                   پر کن تو وجودم از مى عشق

از بنده خود حمایتى کن                   مسکین تو ام عنایتى کن

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 13ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۰۹:۲۶
خادمه الزهراء

خداوند مخلوقش را دوست دارد و هرکس به خلق خدا محبت کند بی‌شک مورد محبت خدا قرار می‌گیرد و خدای جبار در بزنگاه‌های زندگی، سیل رحمت جبرانش را به‌سوی بنده‌ی خادمش سرازیر می‌سازد. چه خوشبخت اند آنان که ذخیره‌ای برای روز مبادای زندگی خود در خلوت‌خانه‌ی خدایشان دارند.

در کتاب نور المبین از امام صادق (ع) نقل شده‌است:

سه نفر برای گردش از خانه بیرون آمدند، روزی باران سختی آنها را به شکاف کوهی فرستاد و به شکاف کوه پناهنده شدند، ناگهان سنگی بسیار بزرگ از بالای کوه غلطید و جلوی آن شکاف را گرفت به طوری که اصلاً روزنه‌ای نبود که بیرون دیده شود.

آنان در پشت سنگ در میان تاریکی وحشت‌زا محبوس و زندانی شدند و به یکدیگر گفتند: کسی از حال ما اطلاع ندارد و به هیچ وجهی ما نمی‌توانیم از این جای پرخطر نجات پیدا کنیم، ناچار باید تسلیم مرگ شویم.

یکی از آنها گفت: عوامل مادی عاجز از آن است که ما را از این زندان خطیر خلاص کند، شایسته است هر یک از ما اگر عمل نیکی داریم آن را در پیشگاه عظیم پروردگار شفیع قرار داده، شاید خدای قادر و مهربان ما را نجات دهد چون او، هم اطلاعی از حال ما دارد و هم مهربان است و هم توانایی دارد.

این پیشنهاد به تصویب هر سه نفر رسید و بنا شد از این راه وارد شوند.

اولی گفت: پروردگارا! تو می‌دانی که من فریفته‌ی زنی شده و در راه رسیدن به وصال او پول بسیاری خرج کردم تا اینکه روزی بر او دست یافتم، اما در آن حال به یاد تو افتادم، برای جلب رضایت تو از این عمل ناشایسته دست کشیدم.

بارالها! تو می‌دانی که من راست می‌گویم، به خاطر این عمل راه خلاصی ما را ترتیب ده.

ناگهان آن سنگ به اندازه‌ای عقب رفت که روشنی آفتاب دیده شد.

دومی گفت: آفریدگارا! می‌دانی که من روزی چند کارگر به منزل خود آوردم و با آنان قرارداد نمودم که هر یک را نصف درهم مزد دهم. یکی از آنها گفت: چون من دو برابر دیگران کار کرده‌ام به من یک درهم بده. من حاضر نبودم یک درهم به او بدهم، نصف درهم خود را نیز نگرفت و رفت. من با آن نصف درهم زراعت کردم، سودش به ده هزار درهم رسید، تمام آن را به او تحویل دادم و رضایتش را جلب کردم.

ای آفریننده‌ی مهربان! اگر تو از این کار من اطلاع داری، ما را از این محوطه‌ی پرخطر نجات بده.

سنگ حرکتی کرد به طوری که ممکن بود دستی از کنار آن خارج شود.

سومی گفت: خداوندا! می‌دانی که شبی برای پدر و مادرم غذایی پخته و برای آنان بردم ولی آنها در خواب بودند، فکر کردم اگر غذا را بگذارم و بروم، ممکن است حیوانی آن را بخورد و اگر غذا را ببرم ممکن است پدر و مادرم از خواب بیدار شده، احساس گرسنگی و میل به غذا کنند لذا آن غذا را روی دست نگه داشتم تا آنکه از خواب بیدار شده، غذا را در جلوی آنها گذاشتم.

ای قادر توانا! اگر می‌دانی که این کار نیک از من سر زده و مورد عنایت تو است ما را از اینجا نجات بده.

سنگ با حرکت عظیم کنار رفت و آن سه نفر از شکاف کوه بیرون آمدند؛ «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ»

الهی دلی ده که جای تو باشد             لسانی که در آن ثنای تو باشد

الهی بده همتی آنچنانم                    که سعیم وصول لقای تو باشد

الهی چنانم کن از عشق خود مست      که خواب و خورم از برای تو باشد

الهی عطا کن به فکرم تو نوری           که محصول فکرم دعای تو باشد

الهی عطا کن مرا گوش و قلبی           که آن گوش پر از صدای تو باشد

الهی چنان کن که این عبد مسکین      برای تو خواهد برای تو باشد

الهی عطا کن بر این بنده چشمی        که بیناییش از ضیای تو باشد

الهی چنانم کن از فضل و رحمت         که دایم سرم را هوای تو باشد

الهی چنانم کن از عیب خالی             که هستیم محو و فنای تو باشد

الهی مرا حفظ کن از مهالک              که هر کار کردم رضای تو باشد

الهی ندانم چه بخشی، کسی را           که هم عاشق و هم گدای تو باشد

الهی بر این بنده‌ی خود دلی ده          که مستغنی از ماسوای تو باشد

الهی به طوطی عطا کن بیانی            که نطقش کلید عطای تو باشد

شعر از: طوطی همدانی

التماس دعا

ارائه شده توسط استاد، انتشار به تاریخ 12ر4ر1396

التماس دعا ی خیر  - الّلهم عجّل لِولیک الفرج

منبع: کانال اطلاع رسانی حاجیه خانم اکبری - روحشان در اعلی علییین با ائمه اطهار محشور  باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۰۱ ، ۰۸:۵۴
خادمه الزهراء